درباره کارتون داستان اردک ها - فصل ۱ قسمت ۷ : خانه گاندر خوش شانس
در ماکائوی چین دونالد با پسرعمویش و خوش شانس ترین موجود زنده یعنی گلادستون گاندر رقابت می کند.
در ماکائوی چین دونالد با پسرعمویش و خوش شانس ترین موجود زنده یعنی گلادستون گاندر رقابت می کند.
بعد ازینکه آن ها خانه قایقی شان را در یک حادثه از دست می دهند، دانلد داک با اکراه قبول می کند برادرزاده هایش را به دیدار عموی بزرگش اسکروج مک داک ببرد...
بعد ازینکه آن ها خانه قایقی شان را در یک حادثه از دست می دهند، دانلد داک با اکراه قبول می کند برادرزاده هایش را به دیدار عموی بزرگش اسکروج مک داک ببرد...
پسرها وبی را به فانزون فانزو می برند اما همه چیز مطابق نقشه پیش نمی رود و بیگل و پسرانش پدیدار می شوند...
اسکروج به دنبال آن است که به لوییز ارزش روزهای کاری را بیاموزد. در همین حین دیوی و ویبی به دردسر می افتند...
وبیگل با یک دوست تازه جدید به نام لنا ملاقات می کند. یک شب او و پسران به طور تصادفی با خانواده بیگل دیدار می کنند که در حال جشن گرفتن تولد مابیگل هستند....
بعد از تماشای یک فیلم وحشتناک درباره همزاد شیطان، بچه ها تصمیم می گیرند در تونل یک مترو متروکه به دنبال شرکت کنندگان ترا بگردند. در همین حین لانچپد به اینکه ممکن است لوییز همزاد شیطان باشد مشکوک می شود...
در ماکائوی چین دونالد با پسرعمویش و خوش شانس ترین موجود زنده یعنی گلادستون گاندر رقابت می کند.
هوی و دووی برای کارآموزی از مارک بیکس ، جدیدترین میلیاردر داکبورگ رقابت می کنند در حالی که اسکروگ و گلام گولد برای شکست رقیب تازه تیم تشکیل داده اند .
در یک هرم گمشده ، اردک ها باید به گروهی از مومیایی های زنده کمک کنند که از خدای اسرارآمیز خود توترا فرار کنند.
اسکروگ و هوی مصمم هستند که کوه نورست را اندازه گیری کنند اما این کوه دارای اسراری است که ...
هنگامی که وبی پسران را به سمت مادر گمشده خود سوق می دهد، خدای یونان کینه توز، تمام خانواده اردک را وادار می کند تا در یک بازی ثابت مقابل فرزند قهرمان خود ، رقابت کنند.
لانچ پد برای حفظ شغل خود به عنوان راننده اسكروژ باید برای شكاكی ربات های جدید مارك بیكس شكست بخورد، اما گیرو و فنتون می دانند كه با این فن آوری جدید چیزی به طرز خطرناكی اشتباه نیست.
اسکروگ و گلام گولد در زمین گلف مسابقه می دهند، اما وقتی آنها در آنجا گیر می افتند فقط برنده می تواند زنده بماند...
روز تولد اسکروج است. وقتی اسکروگ در مهمانی ناپدید می شود، برادرزاده ها به همه افراد آنجا مشکوک می شوند.
بچه ها برای گرفتن یک کوسه با هم کار می کنند در حالی که اسکروگ سعی دارد در یک مصاحبه تلویزیونی چهره خود را بهتر نشان دهد...
اسکروگ با کمک دوست قدیمی خود یک طلای گمشده را پیدا می کند، اما گلام گلد نقشه های دیگری دارد...
دیوی تعطیلاتی را می سازد که سه روز به آنها اجازه می دهد تا کودک باشند، بنابراین هر کدام از آنها یک فعالیت رویایی برای خود انتخاب می کنند تا به تنهایی غرق در لذت از آن شوند...
ویبی یاد می گیرد که چگونه با اسکروگ و آقای بیکلی ملاقات کند...
پس از پیشنهاد مارک بیکس برای استخدام گیزموداک، فنتون باید یاد بگیرد که باید یک قهرمان باشد تا بتواند از داک بورگ دفاع کند...
وفاداری لنا هنگامی که ماگیکا او را مجبور می کند تا وببی را به یک حمله خطرناک سوق دهد، مشخص می شود...
گروهی از دزدان دریایی به دنبال دزدیدن اسکروگ هستند...
در مسافرت خانوادگی به قلعه اجدادی اسکروگ، دیویی حقیقتی را در مورد مخفی می کند...
بچه ها سرنخی درباره ناپدید شدن دلا پیدا می کنند...