معلم جدیدی به کلاس مارتین می آید. اما موضوع عجیب و غریبی در مورد خانم بریتل وجود دارد: او بسیار عصبی است و مطمئن است که موجودی او را دنبال می کند. به نظر ربکا، او نفرین شده است، اما بچه ها متوجه می شوند که واقعا موجودی او را دنبال می کند تا با او قرار ملاقات بگذارد...
جادوگری که روی جارو پرواز می کند، ساکنین فاگویل را وحشت زده کرده است. بت پت و بچه ها، جادوگر را تا کلبه وحشتناکش در جنگل تعقیب می کنند و می فهمند که اصلا قصد جادوگر ترساندن دیگران نیست...
جشن هالووین شهر با آمدن سوارکاری که برای همه ایجاد ترس و وحشت کرده است، به هم می ریزد. ربکا مصمم است تا این راز را حل کند و می فهمد که او همان سوارکار بدنامی است که به گفته افسانه ها، برای دزدیدن روح به شهر آمده است. اما بچه ها و بت پت کشف می کنند که او به دنبال دزدیدن روح نیست.
این انیمیشن تلویزیونی جذاب، ماجراهای خنده دار بت پت و دوستانش را به تصویر می کشد که در پی کشف رمز و راز موجودات خارق العاده ای هستند که شب ها در کمین شکارند، صداهای عجیب از خود در می آورند و همچنین در هر گوشه و کنار تاریک خانه شان به کند و کاو می پردازند.
موجودی در شب به مغازه حیوانات خانگی آقای باست دستبرد می زند. بچه ها و بت پت آنجا را تحت نظر می گیرند و می فهمند که این، کار یک گرگینه است. آنها گرگینه را تا جنگل تعقیب کرده و امیدوارند که دلیل ورود دزدکی او به فروشگاه آقای باست را کشف کنند.
نمایشگاه مشهور مومیایی برگزار می شود، اما یک مومیایی گم شده است! ربکا معتقد است که این به خاطر نفرین یک مومیایی است و توتس هم به جستجو در اطراف فاگویل می پردازد، در حالی که مارتین متقاعد شده است که این مومیایی توسط سارقان به سرقت رفته است.
یک روح، آینه های فاگویل را تسخیر کرده و وحشتی در سطح شهر ایجاد می کند. بچه ها و بت پت روح را کشف می کنند و می فهمند که او روح بی مویی است که به دنبال ظاهری جدید می گردد، زیرا 200 سال است که همین کلاه گیس را می پوشد.
هیولاهای دریایی در فاگویل؟ وقتی سالمون تروتر موجود عجیب و غریبی را در اسکله می بیند، اطمینان پیدا می کند که یک هیولای دریایی است. ربکا مصمم به دیدن آن است در حالی که مارتین اطمینان دارد که وجود هیولاهای دریایی از نظر علمی غیرممکن است.
سالمون تروتر، در قایقش در خارج از آب، کشتی پر از ارواحی را در مه می بیند. صبح روز بعد، افتتاح فانوس دریایی فاگویل، خانواده سیلور و بت پت را سرگرم می کند، اما تروتر از ترس بازگشت کشتی ارواح، سعی می کند جلوی آن را بگیرد.
در شب ها صدای ناله ای می آید که باعث شده همه بیدار بمانند. کل شهر در طول روز خواب آلوده و بدخلقند. اما هیچ کس به اندازه ایوان تمپلتون آزار نمی بیند، کسی که گمان می رود ممکن است موجودی خارق العاده و فراطبیعی باشد...
ملودی فورته با موجودی بزرگ و پر مو که در پشت پنجره اش کمین کرده رو به رو می شود. وقتی این موجود پر مو در مراسم رقص مدرسه مارتین حاضر می گردد، بچه ها و بت پت متوجه می شوند که او پاگنده است و برای آموزش رقصیدن به آنجا آمده است!
پس از پیدا شدن یک موجود مرموز در خانه شهردار، بچه ها و بت پت سرنخ ها را دنبال کردند و متوجه شدند که مقصر یک هیولای مرداب بد بو است...
پس از خراب شدن چندین مغازه در فاگویل در شب قبل از روز ولنتاین، ربکا متقاعد می شود که موجودی وجود دارد که می خواهد روز ولنتاین را خراب کند. اما سرانجام به موجود غول پیکری بر می خورند که می خواهد برای روز ولنتاین تغییر شکل دهد. با پیوستن ناتی، بچه ها و بت پت تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا به او کمک کنند...
معلم جدیدی به کلاس مارتین می آید. اما موضوع عجیب و غریبی در مورد خانم بریتل وجود دارد: او بسیار عصبی است و مطمئن است که موجودی او را دنبال می کند. به نظر ربکا، او نفرین شده است، اما بچه ها متوجه می شوند که واقعا موجودی او را دنبال می کند تا با او قرار ملاقات بگذارد...
سالومون در حال تماشای پرندگان در پارک، از روحی که پارک را تسخیر کرده، می ترسد. بچه ها و بت پت می فهمند که سالومون دیگر حاضر به بازگشت به پارک برای تماشای پرندگان نیست. ربکا مشتاق دیدن روح است و همراه با لئو، مارتین و بت پت به پارک می رود.
فیل هنگامی که هیولایی را در زیر تختش کشف می کند، آشفته می شود. این، هیولایی است که به ملوین معروف است و فقط به مکانی برای خوابیدن احتیاج دارد. اما شب اول برای مارتین یک فاجعه است...
پس از روی دادن اتفاقات عجیب در بسکتبال مدرسه، بچه ها و بت پت در کمد وسایل مدرسه، با موجودات کوچک سبزی رو به رو می شوند و وقتی آن ها را تا جنگل تعقیب می کنند، متوجه می شوند که این ها، اجنه ای هستند که سعی دارند یک توپ بسکتبال قرض بگیرند!
موجودی در حال سرقت از باغ های فاگویل است و بچه ها و بت پت کشف می کنند که سارق، یک کوتوله واقعی به نام فادویک است.
صداهای عجیب و غریب و گاها آتش سوزی، در جنگل وجود دارد. اما سیلورها هنوز این را نمی دانند زیرا الیزابت و خانواده اش، در حال تست کردن چاشنیشان هستند. متاسفانه، به اندازه کافی تند نیست و لئو ناخواسته داوطلب می شود تا فلفل تند خوش طعمی پیدا کند.
رنگین کمان های متعددی بر فراز جنگل ظاهر می شوند و آنجا را به مکانی روشن و شاد تبدیل کرده است. موجودات جنگل که از روشن بودن و شادی متنفرند، شروع به فرار به فاگویل می کنند. اما بدتر از همه اینکه رنگین کمان ها باعث شده اند که موسیقی دان مورد علاقه مارتین، گوترا، خوشحال شده و آهنگ های شاد بخواند!
تابستان آغاز شده است و مردم فاگویل در حال رفتن به ساحل هستند، از جمله خانواده سیلور و بت پت. اما هنگامی که چاله های عظیم خیابان، باعث ترافیک می شود، برنامه های آن ها را به هم می زند. بچه ها و بت پت سرانجام دلیل وجود چاله ها را می فهمند...
در حالی که بت پت و بچه ها اردو می زنند، صدای وحشتناکی را می شنوند که از جنگل می آید. آن ها متوجه می شوند که این صدا، صدای استخوان های اسکلت است که از سرمای هوا ایجاد شده است؛ آن ها سعی می کنند که این مشکل را حل کنند...
بچه ها و بت پت، یک توله سگ بامزه را پیدا می کنند و آن را با خود به خانه می برند. توله سگ دوست دارد بازی کند، اما وقتی برای اولین بار لئو با توله سگ تنها می شود، پارس می کند و سرش به یک سگ شیطانی وحشتناک تبدیل می شود! لئو مأیوسانه سعی می کند کاری کند تا توله سگ جلوی دیگران پارس کند تا تغییر را به آن ها نشان دهد، اما توله سگ هرگز این کار را نمی کند...
موجودی وحشتناک به اتاق های رکس و ملیسا، در حالی که آنها خوابیده اند، وارد می شود و صداهای وحشتناکی ایجاد می کند. ربکا متوجه قسمت جالبی از این معما می شود: هر دوی آن ها به تازگی یک دندان خود را از دست داده بودند. ربکا وانمود می کند تا مارتین دندانش را از دست داده تا آن موجود به خانه آن ها برود، اما آن موجود در واقع پری دندان است.
فیل مونی صداهای اسرارآمیز زیادی از یخچال فوگویل شنیده است و مطمئن است که چیزی وحشتناک در اطراف ماشین های خراب شده و یخچال های شکسته کمین می کند. اما این موضوع، جلوی سیلورز و بت پت را نمی گیرد و آن ها به کمک مارتین و لئو می روند...
موجود عجیبی در بوته های پارک فوگویل کمین کرده است و وسایل دیگران را می دزدد. هنگامی که این موجود سعی می کند یک کاسه ذرت بوداده را از لئو و بت پت بگیرد، گروه متوجه می شود که این یک لپرکان به نام سیسموس است. سیموس بدشانس ترین لپرکان جهان است و به دنبال گلدان طلای گمشده ای می گردد.
لئو آرزوی یک اسکیت بورد پیشرفته را دارد که تقریباً شبیه جادو به نظر می رسد. مطمئناً کار دست ساز او، کاملاً شبیه به اصل کار نمی کند؛ آیا آرزوی او محقق شده است؟
روح دوچرخه سواری در اطراف فوگویل دیده می شود و مردم، مارتین را متهم می کنند که عامل رویدادهای عجیب و غریب بوده و او همان دوچرخه سوار است. بچه ها و بت پت متوجه می شوند که دوچرخه سوار کسی نیست جز جد آن ها، عمو مارتینوس...!
بچه ها و بت پت در حالی که سعی می کردند سفر خانوادگیشان را به خاطر نمایشگاه و رژه مدرسه به پایان برسانند، موجودی بزرگ و سبز را کشف می کنند که کتابخانه را به هم ریخته است. او، یک موجود طلسم شده است...
همه در فوگویل خواب های بدی می بینند؛ رویاهایی که به نظر می رسد متعلق به افراد دیگر است. بچه ها و بت پت توانستند وارد رویاها شده و با موجود مرموزی که مسئول به وجود آمدن رویاها و اختلاط آن هاست ملاقات کنند...
شب ها، چیزی در اطراف فوگویل پرواز می کند و افرادی را که بعد از غروب آفتاب بیرون هستند، می ترساند و به نظر می رسد خفاش است. بت پت، بچه ها را مامور می کند تا خفاش خیره سر را بیابند و به او برخی از آداب و رسوم را بیاموزند...
مدرسه بچه ها توسط یک روح به نام والتر وینتروپ سوم تسخیر شده است. اگرچه او بزرگ شده است، اما به نظر می رسد که هرگز از مدرسه فارغ التحصیل نشده زیرا هرگز نتوانسته در کلاس تمرکز کند و در امتحان نهایی خود شکست خورده است. بنابراین مارتین به او کمک می کند...
پس از مشاهده بی شمار حیوان وحشی در جنگل، ایوان تمپلتون، متخصص امور ماوراء الطبیعه، مصمم است تا نامی برای خود دست و پا کند. بچه ها و بت پت به امید جلوگیری از چنین سرنوشتی در جنگل، به دنبال موجودی می گردند و معلوم می شود یک گرگینه است...
طوفان فوق العاده وحشتناکی به نانوایی مخفی کورکی، آسیب می رساند؛ موجود کوچکی که بزرگترین کوکی های جهان را می پزد... کورکی قسم می خورد که دیگر غذاهای خوشمزه درست نکند ... لئو که عاشق کوکی ها او است، نمی تواند این وضعیت را تحمل کند...
بچه ها و بت پت در حال رفتن به یک سفر مدرسه ای برای گذراندن شب در یک قلعه هستند. مارتین نمی تواند صبر کند، اما وقتی می فهمد که قلعه، واقعاً مکان بسیار وحشتناکی است، اشتیاق او فوراً از بین می رود. بچه ها کم کم شک می کنند که شاید آنجا، مکانی تسخیر شده باشد...
یک آهنگ زیبا مردم را در فوگویل تحت تاثیر قرار می دهد. ایوان تمپلتون مطمئن است که این، موش جهش یافته فاضلاب است و سعی می کند همه را در فوگویل تحت افسون قرار دهد. بعد از اینکه بت پت جذب آهنگ می شود، او بچه ها و ناتی را به داخل فاضلاب هدایت می کند، اما...
نمایش رومئو و ژولیت در مدرسه به نمایش در می آید و مارتین کارگردان آن است. نقش اصلی رومئو را خودش بازی می کند و ملیسا در نقش ژولیت است. اما با شروع تمرینات، موجودی وحشتناک به باشگاه می آید و ملیسا را می ترساند.
مارتین ناپدید شده و ربکا، لئو و بت پت متوجه می شوند که او توسط یک خرس عروسکی بزرگ در جنگل اسیر شده است. خرس عروسکی غول پیکر برای خوابیدن مشکل دارد و می خواهد مارتین در به خواب رفتن او کمک کند. پس از این که گروه به فرار مارتین کمک می کند، خرس عروسکی عصبانی، تصمیم به انتقام می گیرد.
مارتین در تلاش برای تحت تأثیر قرار دادن ملیسا، هنرهای رزمی را می گذراند. استاد واااااه، نمی تواند در آرامش باشد تا زمانی که فرد برگزیده اش را پیدا کرده و برای ادامه سبک کاراته اش، شاگردی تربیت کند.
پس از برخورد جورج با یک شبح در کتابخانه فوگویل، بچه ها و بت پت به دیدار کاپیسترانو می روند تا ببیند آیا او چیزی می داند، اما از اینکه متوجه می شوند کاپیسترانو گم شده، شگفت زده می شوند. آن ها سرانجام او را در مخفیگاه قاچاقچیان پیدا کردند و کاپیسترانو اعتراف می کند که شبح در کتابخانه، لیدی گریسفوت نام دارد...
محل مگهداری ابزار در سرتاسر فوگویل شکسته شده و کسی ابزارها را برده است. تلاش بت پت و بچه ها برای یافتن مقصر، آن ها را به سمت شاهزاده میمون سوق می دهد.
پس از آنکه موجود پشمالویی چندین بار در جنگل نجوا دیده شد، کارشناس مسائل فراطبیعی، آیوان تمپلتون، مصمم می شود که این «تهدید» را به دام بیندازد تا نامش بر سر زبان ها بیفتد. بچه ها و بت پت که می خواهند جلوی او را بگیرند، به دنبال این موجود در جنگل نجوا می گردند.
وقتی ملیسا و دوستانش در خانه او در حال بازی تخته ای «روز بدبیاری» هستند، یک عروسک وودوی ترسناک آن ها را می ترساند. مارتین که می خواهد در نظر ملیسا یک قهرمان جلوه کند، پیشنهاد می دهد که بازی را به خانه خودش ببرد تا اتاق ملیسا را دوباره امن کند. بچه ها و بت پت در اتاق زیر شیروانی بازی می کنند و عروسک وودو وارد خانه آن ها می شود و او هم می خواهد بازی کند!
بچه ها و بت پت می خواهند به اردوی مدرسه بروند و شب را در یک قلعه بگذراند. مارتین خیلی مشتاق است که در یک مکان تاریخی بخوابد اما وقتی می فهمد قلعه چه جای ترسناکی است، هیجانش می خوابد. گروه روز را در قلعه می گذراند و کم کم به این مشکوک می شوند که قلعه ممکن است جای ارواح باشد.
تابستان رسماً آغاز شده و مردم فاگویل به سمت ساحل هجوم آورده اند از جمله خانوداه سیلور و بت پت. اما وقتی چندین گودال در خیابان باعث ترافیک شدید شده نقشه های آن ها به هم می ریزد. یعنی این گودال ها از کجا آمده اند؟
مدرسه نمایش رومئو و ژولیت به راه انداخته و مارتین کارگردان آن است. او به خودش نقش اصلی یعنی رومئو را می دهد و ملیسا را به عنوان ژولیت انتخاب می کند. اما وقتی تمرین ها شروع می شود، یک موجود ترسناک وارد سالن می شود و ملیسا را می ترساند.
معلم جدیدی به کلاس مارتین می آید و مارتین از او خوشش آمده است. اما خانم بریتل رفتار عجیبی دارد: مضطرب است و فکر می کند که موجودی او را دنبال می کند. ربکا فکر می کند او طلسم شده اما بچه ها متوجه می شوند که واقعا موجودی او را دنبال می کند!
بعد از آنکه چندین مغازه شب قبل از ولنتاین در فاگویل خراب می شون، ربکا فکر می کند که موجودی می خواهد روز ولنتاین را خراب کند. معلوم می شود این موجود یک دیو به نام گراندولا است که می خواهد...
یک چیز ترسناک به اتاق رکس و ملیسا آمده و وقتی آن ها خوابند صداهای وحشتناک در می آورد. ربکا متوجه چیز جالبی درباره این معما می شود: هردوی آن ها به تازگی دندانشان افتاده است. ربکا تظاهر می کند که مارتین دندانش افتاده تا کاری کند که آن موجود ترسناک به خانه شان بیاید. اما آن موجود در واقع پری دندان است!
هیولای دریایی در فاگویل؟ وقتی سالومون تراتر به یک موجود شبح مانند در لنگرگاه بر می خورد، مطمئن است که یک هیولای دریایی آزادانه می چرخد: یک گوریل ماهی. ربکا می خواهد هر طور شده آن را ببیند درحالیکه مارتین مطئن است از نظر علمی چیزی به نام هیولای دریایی وجود ندارد.
شب ها از باتلاق ترسناک صدای زوزه می آید و اجازه نمی دهد کسی در فاگویل بخوابد. همه در طول روز خواب آلود و بدعنق هستند. این موضوع هیچ کس را به اندازه آیوان تمپلتون آزار نمی دهد. او فکر می کند این کار یک موجود فراطبیعی است و می خواهد آن را به دام بیندازد.
موسیقی زیبایی مردم فاگویل را به حالت هیپنوتیزم درآورده است. تمپلتون مطمئن است که این کار، کار یک موش فاضلاب جهش یافته است تا همه را در فاگویل طلسم کند و حالا تمپلتون می خواهد برای معروف شدن آن را به دام بیندازد. بعد از اینکه بت پت هم مسحور آهنگ می شود، بچه ها و ناتی را به فاضلاب می برد و آنجا یک پری دریایی پیدا می کنند به نام هارمونیا.
مارتین می خواهد هنرهای رزمی یاد بگیرد تا توجه ملیسا را به خود جلب کند. استاد وا که روحی از ژاپن است، تا شاگرد منتخبش را پیدا نکند و هنرش را به او انتقال ندهد آرام نمی گیرد.
