درباره کارتون بند انگشتی
انیمیشن تلویزیونی "بندانگشتی" در سبک فانتزی-خانوادگی به کارگردانی دان بلات ، محصول کشور استرالیاست که در سال 1985 منتشر شد. این انیمیشن توسط استودیو انیمیشن سازی بوربانک Burbank Animation Studios تولید و توسط شبکه تلویزیونی اِی سی ان ACN در کشور استرالیا منتشر و پخش شد. در خلاصه داستان این انیمیشن فانتزی خانوادگی آمده است ؛ سال ها قبل در یک سرزمین خیالی بسیار زیبا و شگفت انگیز ، زن میانسالی زندگی می کرد که تنها آرزوی او این بود که فرزندی داشته باشد. این زن میانسال و غمگین سال ها منتظر بود تا خداوند فرزندی به او عطا کند و هر سال برای داشتن یک کودک به درگاه خداوند دعا می کرد و با درست کردن یک کیک زیبا جشن تولد می گرفت! روزی از روزها که این زن مهربان و خوش قلب مانند رسم هر سال جشن تولد گرفته بود ، پیرمردی فقیر به در خانه او آمده و از این بانوی مهربان تقاضای مقداری غذا می کند. زن مهربان و نیکوکار با روی خوش با این پیرمرد فقیر برخورد کرده و مقداری از کیک بسیار خوشمزه جشن تولد را به پیرمرد فقیر داده و او را بسیار خوشحال می کند. در همین حین ناگهان پیرمرد تغییر شکل داده و تبدیل به یک جادوگر می شود و زن میانسال با مشاهده این اتفاق به شدت متعجب می گردد. این جادوگر بزرگ که برای آزمایش کردن این بانوی مهربان خود را به شکل پیرمردی فقیر درآورده بود ، دانه ای به زن میانسال می دهد و عنوان می کند که این دانه آرزوی او را برآورده خواهد کرد. زن میانسال با تعجب به دانه نگاه کرده و به جادوگر می گوید که مقداری زیادی از این دانه ها در خانه دارد. جادوگر اظهار می کند که این یک دانه معمولی نیست و آن را از باغ جادو برای او آورده و از زن میانسال می خواهد که این دانه را در یک گلدان که با خاک تازه پر شده قرار دهد و هر روز به این دانه آب داده و شب ها گلدان را در کنار پنجره و در معرض نور ماه قرار دهد و این کار را 14 روز انجام دهد تا قرص ماه کامل شود و پس از انجام این کارها آرزوی او برآورده خواهد شد. بانوی مهربان از این موضوع به شدت خوشحال شده و قول می دهد که حتما تمام این کارها را انجام خواهد داد. جادوگر که دیگر کاری برای انجام ندارد از زن خداحافظی کرده و ناگهان ناپدید می شود. زن مهربان و خوش قلب داستان ما تمام کارهایی را که جادوگر به او گفته انجام می دهد و با کاشتن دانه در گلدان منتظر می ماند تا آرزوی او برآورده شود. 14 روز از این ماجرا می گذرد و صبح روز بعد هنگامی که زن میانسال از خواب بیدار می شود با صحنه ای بسیار عجیب و شگفت انگیز مواجه می شود. این زن مهربان صدای یک کودک را می شنود اما به هر طرف از خانه که می رود هیچ کودکی را مشاهده نمی کند. او برای یافتن منبع صدا به دقت به آن گوش می دهد و متوجه می شود که این صدا از گلدان روی پنجره خارج می شود. زن میانسال به طرف گلدان رفته و در کمال تعجب و شگفتی مشاهده می کند که گلی بسیار زیبا در گلدان شکفته شده و یک دختر بسیار کوچک بر روی گل نشسته و صدای کودکانه از این دختر کوچولوست. این بانوی مهربان با دیدن این دختر بسیار کوچک بسیار خوشحال شده و تصمیم می گیرد او را مانند فرزند خود بزرگ کرده و نام "بندانگشتی" را برای این دختر کوچولوی بامزه و دوست داشتنی انتخاب می کند. پس از ورود بندانگشتی به خانه این زن مهربان ، زندگی او تغییر کرده و احساس شادی و خوشبختی تمام وجود او را فرا می گیرد. بندانگشتی شروع به کشف دنیای اطراف خود می کند و همراه با زن میانسال مهربان و خوش قلب ماجراها و اتفاقات بسیار جالبی را تجربه می کند...
نمایش بیشتر