مورگان در تلاش است تا میان برنامه شلوغ کاری اش در آموزشگاه توله سگ ها و مدرسه خودش، تعادل ایجاد کند تا بتواند به همه کارهایش برسد؛ البته بیشتر به خاطر هم تیمی اش، ایزی، که اصرار دارد باید حتما نمره 20 بگیرد.
اولین روز توله سگ ها در آموزشگاه است و آن ها علاوه بر آشنا شدن با یکدیگر بایستی با قوانین آموزشگاه هم آشنا شوند تا بتوانند به خوبی به سگ های خانگی تبدیل شوند.
مورگان متوجه سرنوشت مخفی اش می شود؛ خانواده او در طول سالیان، از مدیران آموزشگاه مخفی توله سگ ها بوده اند و به زودی نوبت او می شود تا کنترل آموزشگاه را به دست بگیرد.
اسپارک برای پنهان کردن هویت واقعی اش و اینکه قبلا یک سگ ولگرد بوده است، مجبور به دروغگویی می شود و این دروغ بزرگ او را موقعیت بدی قرار می دهد.
پس از اتفاقی که به دست همسایه بازیگوشش رقم می خورد، کوریزون به دردسر بزرگی می افتد.
مورگان در تلاش است تا میان برنامه شلوغ کاری اش در آموزشگاه توله سگ ها و مدرسه خودش، تعادل ایجاد کند تا بتواند به همه کارهایش برسد؛ البته بیشتر به خاطر هم تیمی اش، ایزی، که اصرار دارد باید حتما نمره 20 بگیرد.
کورازون تظاهر به داشتن یک عموی معروف می کند. اما نمی داند که همین شخص معروف برای قضاوت در مورد نمایش استعدادهای درخشان سالانه به آکادمی توله سگ می آید.
اسپارک پس از گذراندن یک روز بد در آکادمی توله سگ، دیگر به آنجا احساس تعلق نمیکند و می خواهد برای همیشه از آکادمی خارج شود.
چارلی و D.O.G یک روز مرخصی می گیرند و برای اولین بار مورگان را تنها مسئول آکادمی می کنند.
وقت تبادل سالانه دانش آموزان است و آکادمی توله سگ در حال آماده شدن برای استقبال از یک بچه گربه است.
نقشه ی چارلی برای جفت شدن مورگان و اسپارک برای یک کار کلاسی با هدف نزدیک کردن آنها به یکدیگر، نتیجه معکوس می دهد.
زمانی که مورگان به صورت اتفاقی عکس هایی را از آموزشگاه توله سگ ها به بزرگترین خبرچین مدرسه وولف هد میدهد؛ هویت مخفی آموزشگاه در خطر افشا شدن قرار می گیرد و تنها راه چاره این است که مورگان تلفن خبرچین را بردارد تا اشتباهش را جبران کند.
در آموزشگاه، جشنی مخصوص برای دانش آموزان برگزار می شود. چارلی هدیه ای زیبا و پر مفهوم به مورگان می دهد و گذشته سیاه کینگ برای همه آشکار می شود.
