درباره کارتون بالا
انیمیشن سینمایی بالا که با نام آبشار بهشت نیز شناخته می شود در سبک ماجراجویی - کمدی - خانوادگی به کارگردانی پیت داکتر و باب پیترسون، محصول کشور آمریکاست که در سال 2009 منتشر شد. این انیمیشن برنده جایزه اسکار با استقبال گسترده منتقدین و مخاطبین رو به رو شد و تعدادی از منتقدین معروف این انیمیشن را یکی از بهترین انیمیشن های تاریخ سینما معرفی کردند. این انیمیشن سینمایی در وب سایت IMDB (بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها) در لیست 250 فیلم برتر تاریخ سینما در رتبه 122 قرار دارد. این انیمیشن بسیار زیبا توسط کمپانی تصاویر والت دیزنی - والت دیزنی پیکچرز Walt Disney Pictures و استودیو انیمیشن سازی پیکسار Pixar Animation Studios تولید و توسط استودیو تصاویر متحرک کمپانی والت دیزنی Walt Disney Studios Motion Pictures در کشورهای کانادا، آمریکا و 10 کشور دیگر منتشر و اکران شد. انیمیشن بالا موفق به دریافت 79 جایزه معتبر از جمله جایزه بهترین فیلم انیمیشنی و بهترین فیلم بلند انیمیشنی در سال 2010 از جشنواره جوایز بفتا BAFTA Awards و جشنواره گلدن گلوب Golden Globes، جایزه بهترین انیمیشن بلند در سال 2010 از جشنواره جوایز آنی Annie Awards و جایزه بهترین موسیقی نوشته شده برای یک فیلم انیمیشنی و جایزه بهترین فیلم بلند انیمیشن سال (2010) از جشنواره جوایز آکادمی اسکار Academy Awards شده است. این انیمیشن نامزد دریافت 87 جایزه دیگر از 50 جشنواره بین المللی از جمله جشنواره جوایز عقاب طلایی Golden Eagle Awards و جشنواره جوایز هوگو Hugo Awards نیز شده است. تاکنون یک انیمیشن کوتاه، 2 بازی ویدیویی و یک مجموعه سریالی اسپین-آف بر اساس این انیمیشن سینمایی تولید و منتشر شده که از میان آنان می توان به انیمیشن سریالی روزهای داگ Dug Days که در پاییز سال 2021 منتشر خواهد شد و بازی کامپیوتری همنام با انیمیشن محصول سال 2009 برای سیستم عامل ویندوز، پلی استیشن 2 و 3، ایکس باکش 360 و کنسول های دستی بازی اشاره کرد. در خلاصه داستان این انیمیشن کمدی ماجراجویی آمده است؛ کارل فردریکسون یک جوان شجاع و ماجراجوست که به چارلز اف. مونتز کاوشگر و مکتشف بزرگ علاقه بسیار زیادی داشته و اخبار مربوط به او را دنبال می کند. چارلز اف. مونتز پس از بازگشت از آبشار بهشت که در آمریکای جنوبی قرار دارد، اسکلت یک پرنده عجیب و غول پیکر را در معرض نمایش عموم قرار می دهد، اما عده ای او را متهم می کنند که این اسکلت ساختگی و جعلی ست. این کاوشگر و مکتشف بزرگ از این موضوع به شدت عصبانی شده و تصمیم می گیرد به آبشار بهشت بازگردد و سوگند یاد می کند که یکی از این پرندگان غول پیکر را خواهد گرفت و ادعای خود را اثبات خواهد کرد و تا آن زمان هرگز به کشورش باز نخواهد گشت. در همین حین کارل فردریکسون جوان با الی یکی از طرفداران مونتز آشنا شده و پس از مدتی به او علاقه مند شده و با این دختر جوان ازدواج می کند. کارل به عنوان یک فروشنده بالون مشغول به کار می شود و به همراه الی خانه ای کوچک و زیبا خریداری می کند و در کمال خوشبختی در کنار یکدیگر زندگی می کنند. این زوج جوان پس از اینکه فرزند متولد نشده خود را از دست می دهند تصمیم می گیرند برای رفتن به آبشار بهشت پول های خود را پس انداز کنند. کارل و الی پس انداز کردن پول های خود را آغاز می کنند اما هر بار پس انداز خود را برای رفع نیازهای زندگی از دست می دهند. سال ها از این موضوع می گذرد و بالاخره کارل و الی که هر دو به سنین میانسالی رسیده اند، موفق می شوند هزینه لازم برای سفر به آبشار بهشت را پس انداز کنند. کارل در حال آماده کردن مقدمات سفر به آبشار بهشت است که الی ناگهان بیمار شده و در اثر بیماری جان خود را از دست می دهد. کارل از این موضوع به شدت افسرده شده و سال های زیادی خانه نشین می گردد. در این سال ها تمام خانه های اطراف کارل توسط شهردار خریداری شده و به جای آنها ساختمان ها و آسمان خراش های بسیار بلند ساخته می شود. شهردار بارها سعی کرده کارل را متقاعد کند تا خانه اش را به شهرداری واگذار کند اما او درخواست شهردار را نپذیرفته و قصد دارد تا پایان عمر در خانه خود با خاطرات الی زندگی کند. روزی از روزها کارل به طور کاملا تصادفی و ناخواسته به یک کارگر ساختمانی صدمه می زند و این موضوع بهانه کافی به شهردار می دهد تا از او شکایت کند. کارل در دادگاه محکوم شده و قاضی به او دستور می دهد که خانه خود را به شهرداری واگذار کرده و برای ادامه زندگی به خانه سالمندان برود. کارل در ظاهر با این حکم موافقت کرده و برای جمع آوری وسایلش به خانه می رود، اما او که سال ها به عنوان یک فروشنده بالون کار کرده، با اتصال صدها بالون هلیومی به خانه خود موفق می شود آن را به یک کشتی هوایی تبدیل کرده و به سوی آبشار بهشت در آمریکای جنوبی سفر می کند. کارل در جوانی به الی قول داده بود که خانه ای در آبشار بهشت برای او خواهد ساخت تا در آنجا زندگی کنند و اکنون با بالون های هلیومی و خانه پرنده خود قصد دارد آرزوی همسرش را برآورده کند. راسل پسر نوجوان کاوشگر که تلاش می کند نشان شایستگی نهایی برای کمک به سالمندان را به دست آورد، به طور اتفاقی با کارل همسفر شده و از این نقطه ماجراجویی شگفت انگیز کارل و راسل برای رفتن به آبشار بهشت آغاز می شود...
نمایش بیشتر