درباره کارتون گیسوکمند - فصل ۲ قسمت ۱۱
مکس و یوجین دچار بحران می شوند و خود را با یک کشتی عبوری نجات می دهند. متاسفانه معلوم می شود که این کشتی در واقع زندان است و زندانیان پس از شورشی در هواپیما، کنترل خود را در اختیار گرفته اند.
مکس و یوجین دچار بحران می شوند و خود را با یک کشتی عبوری نجات می دهند. متاسفانه معلوم می شود که این کشتی در واقع زندان است و زندانیان پس از شورشی در هواپیما، کنترل خود را در اختیار گرفته اند.
راپونزل، یوجین و کاساندرا سفرهای خود را فراتر از کرونا آغاز می کنند.
زمانی که رییس جدید باند خلافکاران سعی می کند در وارداروس به قدرت برسد، راپونزل تمام عزمش را جزم می کند تا یه قانون گذار قدیمی را بر سر کار بیاورد.
راپونزل می خواهد جشنواره گودویل را در وارداروس برگزار کند اما مردم محلی بیشتر به ایده کاساندرا علاقه مند هستند.
گروه در جنگل مرموز «بی بازگشت» گم می شوند. برای عبور از این منطقه خطرناک باید به آدیرا اعتماد کنند اما آیا او آدم قابل اعتمادی است؟
راپونزل به یک بخش تاریک و متروک جنگل می رود و مهمان یک مهمانی چای عجیب می شود که نهایتا او و کاساندرا را تبدیل به پرنده می شوند.
غیب گویی یک میمون دیوانه، راپونزل و یوجین را راهی یک سفر ماجراجویانه برای پیدا کردن خانواده دوست قدیمی شان می کند.
برای یافتن قطعه بعدی طومار، راپونزل و همراهانش باید به موزه ای بروند که در جای مرتفعی قرار دارد و موجودی عجیب نیز از آنجا محافظت می کند.
لورب ها، پاسکال را با حاکمشان اشتباه می گیرند و از او می خواهند که در برابر یک هیولای وحشتناک از آن ها مراقبت کند.
زمانی که هوک عاشق یک پری دریایی می شود، اتفاقات عجیبی به وقوع می پیوندند.
راپونزل به شدت دلتنگ خانه است و در همین حین با یک نیروی عجیب ملاقات می کند که می تواند شادی را به او هدیه کند اما ...
مکس و یوجین دچار بحران می شوند و خود را با یک کشتی عبوری نجات می دهند. متاسفانه معلوم می شود که این کشتی در واقع زندان است و زندانیان پس از شورشی در هواپیما، کنترل خود را در اختیار گرفته اند.
راپونزل دوباره با مادام کاناردیست و ویگور دیدار می کند. قبل از اینکه راپونزل و دوستانش از گردنه خطرناک کوه عبور کنند، ویگور راپونزل را طلسم می کند.
برای بیرون آوردن اوژن از زندان، راپونزل مجبور می شود با نامزد سابق اوژن، استالیان، متحد شود. آنها باید الماسی که اوژن و استالیان سالها پیش دزدیده بودند را پیدا کنند.
مسیر سنگ های سیاه، راپونزل و همراهانش را به درخت بزرگ، مکانی قدیمی و جادویی می رساند. آنها با هکتور غیر قابل پیش بینی رو به رو می شوند و فرمول جادویی سنگ ماه را کشف می کنند. هکتور ثابت می کند که دشمنی خطرناک برای این گروه است و راپونزل متوجه می شود که تنها شانس او برای نجات دوستانش، فرمول جادوی سنگ ماه غیر قابل کنترل است.
راپونزل برای روحیه بخشیدن به دوستان و همراهانش، آن ها را به کنسرت هوک هند (دست چنگکی) می برد. دیدار مجدد برادران هوک، خاطرات قدیمی را برایشان زنده می کند.
راپونزل به طور تصادفی دچار طلسم فراموشی می گردد که باعث می شود از زمان خروج از برج همه چیز را فراموش کند.
گیسو کمند و دوستانش به یک ساختمان قدیمی می روند، اما وقتی به آینه نگاه می کنند، اتفاقات عجیبی می افتد.
در جستجوی راهی برای خارج شدن از ساختمان قدیمی، همه به جز گیسو کمند و اوژن، بچه های کوچکی تبدیل می شوند.
راپونزل از خواب بیدار می شود و خود را با موهای کوتاه قهوه ای و زندگی به ظاهر عالی در کرونا می بیند. انگار که هیچ کدام از وقایع سنگهای سیاه و واریان اتفاق نیفتاده اند.
گیسوکمند در حالی از خواب بیدار می شود که خود را با موهای کوتاه قهوه ای و زندگی به ظاهر عالی در کرونا می بیند؛ انگار تمام وقایع سنگ های سیاه و واریان هرگز اتفاق نیفتاده اند.
راپونزل سنگهای سیاه را به سمت پادشاهی تاریکی دنبال می کند تا حقیقت را راجع به سرنوشتش کشف کند.