وقتی دانا، سارا و عمو راوی با هم به کارتینگ می روند، او از تکنیک های استیگیمولوچ ها برای یافتن مسیرها استفاده می کند / دانا در حال انجام آزمایش دینو 624 است، در حالی که صورت سارا شروع به جوش زدن می کند و این نشانه اولیه بلوغ است.
آزمایش دایناسور، با پیدا کردن بچه تریسراپتوس و بازگرداندن آن به خانواده اش، به هم می ریزد.
وقتی اقوام جنوب آسیایی دانا، برای آشپزی به خانه آن ها می آیند، دانا باید از فلفل تند میرچی که برای مرغ کره ای خاص پدرش لازم است، در برابر گیاهخواران گرسنه محافظت کند. دانا آزمایش دایناسور 618 را انجام می دهد... اما او اول باید به اصول اسکیت بورد تسلط داشته باشد.
دانا برای انجام آزمایش دایناسور 621، از سفر با مادربزرگش استفاده می نماید. از طرفی دیگر، پدر به سارا در تمرین کاراته کمک کرده و دانا هم درباره این موضوع که کدام گوشتخوار می تواند از زره محکم اووپلوسفالی عبور کند، مطالعه می کند.
دانا، خود و کای را به عنوان افراد غارنشینی تصور می کند که در تلاشند یک اسمیلودون را اهلی کنند و در همین حال، کای در زندگی واقعی، با گربه اش سر و کله می زند. از طرفی دیگر، وقتی پدر سر کار می رود، مادربزرگ از دانا مراقبت می کند و دانا که با پدر برنامه ریزی کرده بودند تا دوچرخه خود را به یک درومیسیومیموس تبدیل کند، ناراحت است. به همین دلیل، مادربزرگ سعی می کند وارد عمل شود اما مهارت های او به خوبی پدر نیست.
دانا وقتی فهمید آقای هندریکسون به خانه جدیدی می رود، ناراحت می شود، اما با آموختن مسائل مربوط به مهاجرت دایناسورها، شما این مرحله را بهتر درک می کنید/ وقتی سبد پیک نیک خانواده خرد می شود، دانا و رئیس خانواده اش به دادگاه دایناسور می روند تا مظنونین را محاکمه کنند!
خانم کوری از دانا کمک می خواهد تا بتواند یک خزنده باغ وحش را به فرزندی قبول کند. دانا هم از این کار بسیار هیجان زده می شود / دانا مشغول انجام یک آزمایش در مورد چگونگی مراقبت ادمونتوسوروس از نوزادان خود برای محافظت از نیکسون است، اما مشاهده چگونگی مراقبت از نوزاد، بینش ارزشمندی در مورد خانواده به دانا می دهد.
دانا دقیقاً به موقع برای آزمایش دینو 625، به مزرعه مادربزرگ می رود. عشق سارا به اسب و راهنمایی های مادربزرگ به دانا کمک می کند تا به آرزویش نزدیک شود / دانا در تلاش است شب را بیدار بماند تا بتواند آزمایش دینو 623 را انجام دهد. اما متأسفانه پدر او برنامه های دیگری دارد و می خواهد دانا به رختخواب برود.
دانا در مزرعه مادربزرگ، با مادربزرگ و سارا آزمایش دینو 615 را انجام می دهد / دانا هنگامی که دوست مادرش و نوزاد جدیدش را می بیند، تفاوت بین نوزاد دایناسور و نوزاد انسان را می فهمد.
وقتی دانا، سارا و عمو راوی با هم به کارتینگ می روند، او از تکنیک های استیگیمولوچ ها برای یافتن مسیرها استفاده می کند / دانا در حال انجام آزمایش دینو 624 است، در حالی که صورت سارا شروع به جوش زدن می کند و این نشانه اولیه بلوغ است.
دانا خواب می بیند که سارا استخوان یک اوزراپتور را دزدیده است و دانا باید همه تلاشش را بکند و استخوان را بازگرداند وگرنه هیچگاه اوزراپتور را نخواهد دید.
دانا در موزه ای در حال مطالعه درباره فسیل ماموت هاست. او داستان جالبی درباره غارنشین هایی که در میان ماموت ها زندگی می کردند، برای پدرش و سارا تعریف می کند.
پس از اینکه دانا یک اسمایلودون را تصادفی به اتاقش می برد، از نیکسون استفاده می کند تا آن را پیش از اینکه مادرش و سارا متوجه شوند، بیرون کند.
دانا بازی تخته پیچیده ای به نام بازی استخوان ها ایجاد می کند که جنبه رقابتی خانواده اش را نشان می دهد و آن ها اتفاقاتی که باعث شد یک شهاب سنگ به حکمرانی دایناسورها پایان دهد را نشان می دهند.
