درباره کارتون هیولایی در پاریس
کارتون هیولایی در پاریس (A Monster in Paris) در ژانر ماجراجویی - کمدی - فانتزی به کارگردانی بیبو برژرون (Bibo Bergeron) در سال 2011 میلادی منتشر شد. این انیمیشن سینمایی محصول کشور فرانسه است که بر اساس داستانی از بیبو برژرون ساخته شده و بسیاری از کسانی که این انیمیشن را دیده اند آن را یک کپی مستقیم از رمان شبح اپرا (The Phantom of the Opera) محصول سال 1909 میلادی اثر گاستون لروکس (Gaston Leroux) نویسنده فرانسوی می دانند. انیمیشن هیولایی در پاریس در وب سایت آی اِم دی بی - بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها (IMDB) موفق به کسب امتیاز 6.7 از 10 شده و از بازیگران - صداپیشگان آن می توان به ونسا پارادیس (Vanessa Paradis) ، گاد الماله (Gad Elmaleh) ، لودیوین ساگنیر (Ludivine Sagnier) و جولی فریر (Julie Ferrier) اشاره کرد. این انیمیشن بسیار زیبا توسط استودیو بیبو فیلم (Bibo Films) ، استودیو یومدیا (Umedia) و 9 استودیو و کمپانی دیگر تولید و توسط کمپانی انتشارات اروپا (EuropaCorp. Distribution) در کشور فرانسه و توسط استودیو سرگرمی وان (Entertainment One) در کشور بریتانیا منتشر و اکران شد. کارتون هیولایی در پاریس در سال 2012 نامزد دریافت جایزه بهترین موسیقی اصلی و بهترین فیلم انیمیشنی در جشنواره جوایز سزار (César Awards) در کشور فرانسه و در سال 2014 نامزد دریافت جایزه بهترین طراحی شخصیت در تولید یک انیمیشن بلند از جشنواره جوایز آنی (Annie Awards) شده است. در خلاصه داستان انیمیشن هیولایی در پاریس آمده است؛ امیل یک اپراتور پروژکتور سینماست که در سال 1910 میلادی در شهر پاریس زندگی می کند. رائول مخترع و راننده پر شور و پرانگیزه که بهترین و صمیمی ترین دوست امیل محسوب می شود یک روز هنگام تحویل دادن یک سفارش به همراه امیل به باغ گیاه شناسی یک دانشمند عجیب و نیمه دیوانه می رود. رائول متوجه می شود که این دانشمند در محل کار خود حضور ندارد و دستیار این دانشمند که یک میمون بازیگوش به نام چارلز است از آنجا مراقبت می کند. رائول از روی کنجکاوی جدیدترین ماده اختراع شده توسط دانشمند را امتحان کرده و یک دانه گل آفتابگردان را تبدیل به یک دانه آفتاب گردان غول پیکر می کند. در همین حین رائول دو ماده شیمیایی دیگر را با این محلول اختراع شده، مخلوط کرده و باعث به وجود آمدن یک انفجار در باغ گیاه شناسی می شود. خوشبختانه در اثر این حادثه کسی آسیب نمی بیند اما امیل ادعا می کند که پس از انفجار یک هیولا دیده است. چند روز بعد رائول و امیل متوجه عکسی در روزنامه می شوند که از آن به عنوان هیولایی در پاریس یاد شده و مردم شهر از حضور یک هیولا در شهر وحشت زده شده اند. امیل کشف می کند که این هیولا همان موجودی است که چند روز قبل هنگام انفجار آن را در باغ گیاه شناسی دیده و تصمیم می گیرد به همراه رائول این هیولا را پیدا کند. در همین یک خواننده محلی به نام لوسیل که در یک رستوران کار می کند به دنبال نوازنده ای است تا او را در خواندن آوازهایش همراهی کند. این خواننده جوان به طور اتفاقی با هیولا مواجه شده و به شدت دچار ترس می شود اما پس از چند دقیقه کشف می کند که این هیولا واقعا بی آزار است و صدای آواز زیبای او را می شنود. این هیولا در واقع یک کک است که تحت تاثیر مواد شیمیایی در باغ گیاه شناسی به این اندازه درآمده و تا حدودی شبیه انسان ها شده است. لوسیل با پوشاندن لباس به هیولا او را تبدیل به یک نوازنده کرده و نام فرانکوئر به معنای قلب راستگو را برای او انتخاب می کند و به همراه این هیولای عجیب به اجرای موسیقی در رستوران می پردازد. یک بازرس پلیس بدجنس و طمعکار به نام ویکتور ماینوت که قصد دارد به زودی شهردار شهر شود و به لوسیل علاقه زیادی دارد، برای پیدا کردن هیولا و دستگیری او تحقیقات خود را آغاز می کند. از طرف دیگر امیل به همراه رائول و دانشمند نیمه دیوانه و میمون بازیگوش او محل هیولا را کشف کرده و پس از آنکه مشاهده می کنند که این هیولای بی آزار و دوست داشتنی هیچ خطری برای هیچکس ندارد، تصمیم می گیرند از او در برابر بازرس پلیس محافظت کنند...
نمایش بیشتر