درباره کارتون داگ کتاب دوست داره - فصل ۱ قسمت ۱۶
داگ و پاگ از جنگلی دیدن می کنند که در آن جادوگران مشغول آماده کردن مسابقه ای بزرگ هستند.
داگ و پاگ از جنگلی دیدن می کنند که در آن جادوگران مشغول آماده کردن مسابقه ای بزرگ هستند.
داگ و پاگ به یک قلعه ترسناک می روند و در آنجا با پرنسسی آشنا می شوند که هیچ دوستی ندارد. خوشبختانه آن ها یک بچه اژدها پیدا می کنند که پرنسس می تواند با او دوست شود.
در دنیای کتاب های کمیک، داگ و پاگ با دو ابرقهرمان بداقبال آشنا می شوند که می خواهند برای نجات دادن شهر یکدیگر را شکست دهند.
داگ و پاگ هنگام حل کردن یک معما در جستجوی یک مینوتور به هزارتویی می روند و پس از گذر از چند پیچ اشتباه، به وسط هزارتو می رسند و این موجود مهربان را پیدا می کنند.
داگ و پاگ سعی دارند معمایی را حل کنند و در روزی مه آلود در لندن با شرلوک هولمز و واتسون دیدار می کنند.
داگ و پاگ وارد دنیای تئاتر می شوند و به اجرای یکی از نمایشنامه های شکسپیر کمک می کنند.
چراغ های فروشگاه خاموش می شود و داگ و پاگ با دیدن فعالیت های دیگران در شب به ماجراجویی می روند.
پاگ می خواهد نقاشی کردن را یاد بگیرد؛ به همین خاطر قهرمانان ما با یک مداد جادویی به ماجراجویی می روند.
داگ و پاگ به یک ماجراجویی می روند و در جزیره ای متروک با یک کاپیتان دزد دریایی آشنا می شوند که به دنبال اسنارک می گردد.
کتاب فروشی خیلی سرد است و داگ و پاگ برای آنکه بفهمند حیوانات چگونه خودشان را گرم می کنند به قطب جنوب می روند.
داگ و پاگ در جستجوی کراکن با خال خال های کمتر به مادربزرگ پاگ می پیوندند. اگرچه آن ها یک زیردریایی فوق العاده دارند، کراکن خیلی باهوش است و می تواند استتار کند.
داگ و پاگ با یک صاحب کارخانه بیسکوییت سازی آشنا می شوند و از کارخانه دیدن می کنند.
داگ و پاگ سعی دارند یکی از بزرگ ترین معماهای دنیا را حل کنند.
پاگ می خواهد نقاشی کردن با رنگ روغن را یاد بگیرد؛ به همین خاطر قهرمانان ما از کارگاه پیکاسو در پاریس دیدن می کنند.
برق کتاب فروشی قطع می شود و داگ و پاگ برای آن که بفهمند پیش از اختراع لامپ دنیا چه شکلی بود، به یک فانوس دریایی قدیمی سفر می کنند.
پاگ می خواهد مهارت شعبده بازی اش را تقویت کند؛ به همین خاطر داگ برای ملاقات با هیو دینی بزرگ، یک ماجراجویی ترتیب می دهد.
داگ و پاگ از جنگلی دیدن می کنند که در آن جادوگران مشغول آماده کردن مسابقه ای بزرگ هستند.
داگ و پاگ به جزیره ای متروکه می رسند و یک دزد دریایی را می بینند که گنجش را گم کرده است.
داگ و پاگ به یک ماجراجویی می روند که در آن به اندازه حشرات کوچک در می آیند.
پاگ مشغول ساختن یک کلاه است و به همراه داگ به یک ماجراجویی در کشتی دزدان دریایی می رود.
پاگ سعی دارد مهارت نقاشی پرتره اش را تقویت کند؛ به همین خاطر به همراه داگ به کاخی می رود که پادشاه آن همه فکر و ذکرش تصاویر چهره خودش است.
داگ و پاگ به جزیره متروکی می روند که در آن کالین به تنهایی زندگی می کند.
پاگ می خواهد در زمان سفر کند و به عقب برگردد به همین خاطر به همراه داگ به سراغ مخترعی می رود که یک ماشین زمان دارد.
داگ به عقب بر می گردد تا اولین کتابی را که در زندگی اش خوانده بود بخواند: یک کتاب ساده تصویری.
داگ و پاگ مادربزرگ پاگ را کنار یک هرم پیدا می کنند. اما مزاحم دو الهه مصر باستان که به شکل گربه و سگ هستند می شوند.
داگ و پاگ با شنل قرمزی آشنا می شوند و با فریب دادن گرگ ناقلا باعث گیج شدن او می شوند.
داگ و پاگ برای پیدا کردن مادربزرگ پاگ از یک کتاب فروشی خیلی شلوغ فرار می کنند.
داگ و پاگ با شاه آرتور در قلعه اش ملاقات می کنند. او و شوالیه هایش دور میز بزرگ مشغول جروبحث هستند.
داگ و پاگ با یک فیل و یک خدنگ آشنا می شوند که به خاطر اندازه های بزرگ و کوچکشان نمی توانند با هم بازی کنند.
مادربزرگ پاگ برای داگ و پاگ سه معما دارد و آن ها هر سه معما را به موقع حل می کنند.
داگ و پاگ به میمونی که مسئول خواب بچه هاست کمک می کنند که بچه های دنیا را بخواباند.
داگ و پاگ به کاخ باکینگهام می روند و در آنجا با ملکه ویکتوریا دیدار می کنند. او به دنبال گربه اسرارآمیز چشایر می گردد که مدام غیبش می زند.
داگ و پاگ تصمیم می گیرند برای تعطیلات به یک جشنواره موسیقایی، جنگل و کوه بروند.
پاگ می خواهد داستان های هیجان انگیز بنویسد و به همراه داگ به دیدن ایند برایتون می رود. او قدرت تخیل بالایی دارد و با آن ها برای حل معماها به ماجراجویی می رود.
صدای داگ گرفته و حالا پاگ باید کتاب بخواند. پاگ با موش های کتابفروشی به ماجراجویی می رود تا وارد بدن داگ شود و قلب و شکم او را پیدا کند.
داگ و پاگ به دوریس الاغه کمک می کنند تا بتواند تبدیل به تک شاخ شود. او باید برای موفق شدن از سه آزمون گذر کند.
پاگ به داستانی درباره شجاعت نیاز دارد. به همین خاطر به همراه پاگ به دیدن شوالیه بزرگ اسپانیایی، دون کیشوت و یاورش سانچو پانزا می روند.
داگ و پاگ درباره واقعیت ها با هم بحث می کنند و برای چک کردن یکی از مواردی که پاگ به آن اشاره می کند به یک ماجراجویی می روند.
پاگ برای حفظ کردن تعادلش روی اسکیت بورد به کمک نیاز دارد. او و داگ به سیرک می روند و در آنجا با اسپلیندای بزرگ آشنا می شوند.
پاگ می خواهد یک رکورد جهانی را بشکند. داگ پیشنهاد می دهد به قطب شمال بروند تا پاگ بتواند اولین پاگی باشد که به آن جا می رود.
داگ و پاگ به یک ماجراجویی زیرزمینی می روند و با سر خوردن از یک تونل، به مرکز زمین می رسند و با کلی دایناسور آشنا می شوند.
داگ کتاب اصلی ای را پیدا می کند که همه ماجراجویی هایش از آنجا آغاز می شود. او به پاگ نشان می دهد که چطور کتابفروشی را باز کرد و شروع به کتاب خواندن کرد.
پاگ سعی دارد یک ترانه کودکانه قدیمی را به یاد بیاورد.
پاگ از داگ سوال های مهمی درباره زندگی می پرسد و با رفتن به یک ماجراجویی با مادربزرگ پاگ می فهمند همیشه سوالات سخت، پاسخ های آسان ندارند.
وقتی پاگ کتابفروشی را تمیز می کند، حس رقابتش گل می کند و با داگ به یک مسابقه در استرالیا می روند.
پاگ برای تعمیر الاکلنگ جدید خود به کمک نیاز دارد. آن ها در ماجراجویی خود با غولی آشنا می شوند که نگهبان پلی قدیمی است.
داگ و پاگ به یک ماجراجویی می روند و با یک آفتاب پرست آشنا می شوند. او در پنهان کردن خودش مهارت زیادی دارد و البته خیلی هم خجالتی است.
داگ و پاگ سعی دارند به خاطر بیاورند که دیروز چه کارهایی کردند. دفتر خاطرات به آن ها نشان می دهد که دیروز ظرف غذای مادربزرگ پاگ را پیدا کردند.
پاگ یک بادبادک می سازد اما نمی داند چطور باید آن را به پرواز دربیاورد.
داگ و پاگ با مخترع بزرگی در آزمایشگاه فضایی اش آشنا می شود و مخترع همه ربات هایش را به آن ها نشان می دهد.
داگ و پاگ به یک ساختمان نیمه کاره می روند و درآنجا با سه حفار آشنا می شوند.
پاگ می خواهد به ستاره ها نزدیک تر شود و مادربزرگ پاگ آن ها را سوار فضاپیمای خود می کند.
داگ دلش یک ماجراجویی باحال می خواهد اما هربار داگ و پاگ وارد یک قصه جدید می شوند، شخصیت های مختلف داستان آن ها را دنبال می کنند.