قطب نمای جادویی این باند را به روستایی عجیب آلمانی می برد که ساکنان هرگز به اندازه کافی نمی خوابند. لئو خیلی زود متوجه می شود که چرا رویاهای او توسط یک کابوس کنترل هیولا بنام مارت مورد حمله قرار می گیرد.
در اواسط قرن نوزدهم، لئو یک پسر نوجوانی که با قدرت تعاملش با مردگان تلاش می کند زندگی عادی داشته باشد. اما ارواح گذشته به استخدام وی در یک جنگ حماسی ماوراء الطبیعه باز می گردند.
وقتی که یک کشتی توپ خود را به آسمان پرتاب می کند، این باند موافقت می کند که به یک مخترع آمریکایی در جنگ با هیولای تنفسی که به شهرش حمله می کند ، کمک کند.
قطب نمای جادویی این باند را به روستایی عجیب آلمانی می برد که ساکنان هرگز به اندازه کافی نمی خوابند. لئو خیلی زود متوجه می شود که چرا رویاهای او توسط یک کابوس کنترل هیولا بنام مارت مورد حمله قرار می گیرد.
قطب نما لئو هواپیما را به یک شهر متروک ایتالیایی هدایت می کند که افراد محلی می توانند ارواح را ببینند، از جمله کسی که ارواح را به سنگ تبدیل می کند.
این باند به بررسی رؤیت ودنیک، یک هیولای عجیب و غریب در آب که روح بچه ها را می دزد ، می پردازد. اما لئو ، دون آندرس ، تئودورا و آلبریج مشکوک هستند که در اینجا چیز دیگری بیش از این باشد که چشم را ببیند آنها تله ای برای یافتن هیولا در پشت هیولا قرار دادند.
تیم شجاع برای یافتن پورتال در جهان کتزال کتل غوغا به پا می کنند،اما توافق با گرگ اسطوره ای تنها راه ارتباطی آنها است.
لئو و باند عازم شهر اولد لندن می شوند.
هنگامی که تیم از یک باخت وحشتناک بر می خیزد ، قطب نما جادویی آنها را به سمت یک روستای ژاپنی هدایت می کند.
با وجود تنش های زیاد بین تئودورا و جدیدترین عضو مارسلا ، این هواپیما به طور مشکوک به چین منتقل می شود.
وقتی لئو یک عروسک سوغاتی نفرین شده را به هواپیما می آورد ، هر یک از دوستانش تک به تک از دست می روند.
لئو و دوستانش کشتی هوایی را به مکزیک می برند.
تیم لجند باید برای نجات دوستش در زمان سفر کند.
همه چیز به این لحظه منتهی شده است، آیا کسی زنده می ماند؟
