درباره کارتون پینوکیو
کارتون پینوکیو (Pinocchio) در سبک فانتزی - موزیکال - کمدی به کارگردانی نورمن فرگوسن، ویلفرد جکسون و 5 کارگردان دیگر محصول کشور آمریکاست که در سال 1940 میلادی منتشر شد. این انیمیشن سینمایی بر اساس رمان ماجراهای پینوکیو (The Adventures of Pinocchio) محصول سال 1883 میلادی اثر کارلو کلودی (Carlo Collodi) نویسنده و روزنامه نگار ایتالیایی ساخته شده و دومین انیمیشن بلند و سینمایی کمپانی والت دیزنی محسوب می شود. این انیمیشن کارتونی توسط انجمن فیلم آمریکا به عنوان یکی از 10 انیمیشن برتر جهان معرفی شده و در سال 1944 به عنوان یک اثر تاریخی - فرهنگی به گنجینه ملی فیلم آمریکا اضافه شده است. این انیمیشن کارتونی بسیار زیبا توسط کمپانی والت دیزنی (Walt Disney Productions) و استودیو انیمیشن سازی این کمپانی (Walt Disney Animation Studios) تولید و توسط استودیو تصاویر رادیو آر کی او (RKO Radio Pictures) در کشورهای بریتانیا، آمریکا و 5 کشور دیگر منتشر و اکران شد. در آوریل سال 2015 یک اقتباس لایو اکشن از این انیمیشن کارتونی به کارگردانی رابرت زمیکس وارد مرحله توسعه شده و فیلمبرداری این فیلم به طور رسمی در ماه مارس سال 2021 آغاز شد. انیمیشن پینوکیو موفق به دریافت 7 جایزه معتبر از جمله جایزه بهترین فیلم بلند داستانی با عالی ترین عملکرد در سال 1989 از جشنواره جوایز موسیقی فیلم و تلویزیون آسکاپ (ASCAP Film and Television Music Awards) ، جایزه بهترین ارائه نمایشی در فرم کوتاه در سال 1941 از جشنواره جوایز هوگو (Hugo Awards) و جایزه بهترین موسیقی آهنگ اصلی و جایزه بهترین موسیقی امتیاز اصلی در سال 1941 از جشنواره جوایز آکادمی اسکار (Academy Awards) شده است. در خلاصه داستان این انیمیشن فانتزی موزیکال آمده است؛ جیمینی یک جیرجیرک جهانگرد است که به نقاط مختلف دنیا مسافرت کرده و داستان های عجیبی را که شاهد آنها بوده برای دیگران تعریف می کند. این جیرجیرک جهانگرد در آخرین سفر خود وارد یک کارگاه نجاری و منبت کاری که متعلق به یک پیرمرد مهربان و خوش قلب به نام ژِپِتو است، می شود و تصمیم می گیرد در این کارگاه نجاری مقداری استراحت کند. ژپتو که در میان اهالی شهر با نام پدر ژپتو شناخته می شود در حال حاضر مشغول کار بر روی یک عروسک چوبی ست و پس از ساختن این عروسک چوبی نام پینوکیو را برای او انتخاب می کند. پدر ژپتو سال های زیادی به تنهایی زندگی کرده و تنها آرزویش این است که فرزندی داشته باشد. این پیرمرد خوش قلب و مهربان پس از پایان کار به خانه می رود و هنگام خواب مانند همیشه برای داشتن یک فرزند دعا می کند. در طول شب یک پری آبی بسیار زیبا وارد کارگاه پدر ژپتو شده و با قدرت های جادویی خود پینوکیو را زنده می کند. پینوکیو هنوز یک عروسک است اما زنده شده و مانند انسان ها رفتار می کند. پری آبی هنگام گفتگو با پینوکیو عنوان می کند که او باید شجاع و راستگو باشد و غرور و خودخواهی را از وجود خود دور کند تا بتواند به یک انسان واقعی تبدیل شود. جیمینی شاهد تمام این اتفاقات بوده و پری آبی، جیمینی را به عنوان راهنما و وجدان پینوکیو انتخاب کرده و از این جیرجیرک کوچولو می خواهد که در این راه سخت پینوکیو را همراهی کند. صبح روز بعد پدر ژپتو هنگام ورود به کارگاه خود در کمال تعجب مشاهده می کند که پینوکیو زنده شده و از این اتفاق به شدت شگفت زده می شود. این پیرمرد مهربان برای پینوکیو لباس تهیه کرده و این عروسک چوبی را به فرزندی قبول می کند. چند روز بعد پینوکیو هنگام رفتن به مدرسه با یک روباه فریبکار و حقه باز به نام جان (روباه مکار) و گربه دستیار او گیدئون (گربه نره) آشنا می شود. این روباه حقه باز پینوکیو را متقاعد می کند که با پیوستن به یک نمایش عروسکی خیمه شب بازی به عنوان یک عروسک زنده می تواند بسیار معروف، محبوب و ثروتمند شود. پینوکیو هشدارهای جیمینی را نادیده گرفته و با این روباه حیله گر و دستیار او همراه می شود. جان با فریب دادن پینوکیو او را به مکان اجرای نمایش های عروسکی برده و پینوکیو را به شخصی به نام استرومبولی می فروشد و به سرعت آنجا را ترک می کند. استرومبولی در اولین نمایش پینوکیو پول بسیار زیادی به دست می آورد و پینوکیو به سرعت در میان نمایش های عروسکی معروف می شود. شب از راه می رسد و هنگامی که پینوکیو قصد دارد به خانه نزد پدر ژپتو بازگردد استرومبولی او را در یک قفس پرنده زندانی می کند. این انسان حریص و طمعکار قصد دارد از پینوکیو سواستفاده کرده و او را مجبور کند که در شهرها و کشورهای مختلف به اجرای نمایش بپردازد و از این راه ثروتمند شود. در نیمه های شب پری آبی در کنار قفس پینوکیو ظاهر شده و از او سوال می کند که چرا به مدرسه نرفته است. جمینی از پینوکیو می خواهد که حقیقت را به پری آبی بگوید اما پینوکیو به پری آبی دروغ می گوید و با هر دروغ دماغ او بزرگ تر و بزرگ تر می شود تا جایی که پینوکیو دیگر نمی تواند حرکت کند، زیرا دماغش به همه جا برخورد کرده و او را آزار می دهد. پینوکیو به پری آبی قول می دهد که هرگز دیگر دروغ نگوید و پری آبی دماغ پینوکیو را به حالت عادی برمی گرداند و او را از قفس نجات داده و به پینوکیو هشدار می دهد که دیگر نمی تواند به او کمک کند. پینوکیو پس از اینکه از قفس نجات پیدا می کند، قصد دارد به خانه نزد پدر ژپتو بازگردد اما در میان راه خانه با جان این روباه حیله گر و مکار و دستیار بدجنس او مواجه شده و این روباه حقه باز موفق می شود بار دیگر این عروسک چوبی ساده را فریب داده و او را به بیراهه می کشاند...
نمایش بیشتر