درباره کارتون فرزندان گرگ
انیمه سینمایی "فرزندان گرگ" در سبک فانتزی-خانوادگی به کارگردانی و نویسندگی مامورو هوسودا ، محصول کشور ژاپن در سال 2012 منتشر شد. این انیمیشن توسط استودیو و کمپانی چیزو Studio Chizu ، شبکه تلویزیونی نیپون Nippon Television Network و با همکاری 14 استودیو و کمپانی دیگر تولید و توسط کمپانی توهو Toho Company در ژاپن و کمپانی پارامونت پیکچرز Paramount Pictures و کمپانی سرگرمی FUNimation Entertainment در کشور آمریکا منتشر و اکران شد. انیمه فرزندان گرگ موفق به دریافت 19 جایزه معتبر از جمله ، جایزه بهترین گروه آوازی در یک فیلم بلند انیمیشن در سال 2014 از جشنواره جوایز صداپیشگان Behind the Voice Actors Awards و برنده 6 جایزه در سال 2013 از جشنواره جوایز انیمه توکیو Tokyo Anime Award و همچنین نامزد دریافت 6 جایزه دیگر از 3 جشنواره بین المللی شده است. در خلاصه داستان این انیمیشن فانتزی خانوادگی آمده است ؛ "هانا" دختر جوان دانشجویی ست که در کالج شهر توکیو مشغول به تحصیل می باشد. او پس از آشنایی با یک مرد جوان مرموز به او علاقه مند شده و این مرد راز خود را برای هانا فاش می کند. او یک گرگینه است و می تواند تبدیل به گرگ شود. هانا با این موضوع کنار آمده و پس از مدتی آنها صاحب یک دختر به نام "یوکی" و یک پسر به نام "آمه" می شوند. یک روز که مرد جوان برای شکار به بیرون از خانه رفته در اثر یک تصادف کشته می شود و هانا و فرزندان خود را تنها می گذارد. زندگی هانا به عنوان یک مادر تنها با دو فرزند گرگ نما بسیار دشوار است و فرزندان او مدام بین شکل انسانی و گرگ جابه جا می شوند و هانا باید آنها را از دنیا پنهان کند. این زن جوان پس از دریافت شکایت همسایگان برای سر و صداهای عجیب یوکی و آمه و ملاقات با یک مددکار اجتماعی برای واکسیناسیون و انجام آزمایشات لازم برای فرزندانش ، به صورت مخفیانه آپارتمان خود را ترک کرده و به همراه فرزندان خود به یک دهکده دورافتاده می رود. هانا خانه ای قدیمی خریداری کرده و برای تعمیر خانه و امرار معاش خود و فرزندانش به سختی تلاش می کند. او تحت نظر یک پیرمرد سختگیر به نام "نیراساکی" کار در مزرعه را یاد گرفته و با چند نفر از اهالی دهکده دوست می شود. یک روز زمستانی که آنها غذایی برای خوردن ندارند ، هانا به همراه فرزندان خود برای ماهیگیری به رودخانه می رود ؛ اما در اثر یک حادثه در رودخانه افتاده و غرق می شود. یوکی دختر شجاع خانواده با به خطر انداختن جان خود مادرش را نجات داده و به همراه برادرش آمه او را به خانه می برند. یوکی از هانا می خواهد که اجازه دهد او هم مانند تمام کودکان به مدرسه برود و هانا درخواست او را می پذیرد اما از یوکی می خواهد که توانایی گرگ شدن و قدرت های ماوراانسانی خود را از دیگران پنهان کند. یوکی به مدرسه می رود اما آمه به جنگل و شکار علاقه بیشتری دارد. آمه در جنگل با یک روباه سالخورده دوست می شود و درس های مهمی از او در مورد شکار و زندگی در جنگل می آموزد. چهار سال از زندگی این خانواده عجیب در دهکده می گذرد که پسری به نام "سوهی" به مدرسه یوکی منتقل می شود. او پسر بسیار باهوشی ست و به یوکی مشکوک می شود. او چندین بار یوکی را تعقیب می کند و آخرین بار یوکی از این کار به شدت عصبانی شده و تبدیل به گرگ می شود و او را زخمی می کند. هنگامی که معلمان و پلیس از سوهی در مورد چگونگی حادثه می پرسند یوکی عنوان می کند که یک گرگ به او حمله کرده و در مورد یوکی سکوت می کند. این اتفاق باعث می شود که یوکی با او دوست شده و با هم صمیمی شوند. چند سال از این موضوع می گذرد و یوکی و آمه تبدیل به یک دختر و پسر جوان شده اند. روزی از روزها طوفانی شدید در دهکده باعث ایجاد خسارت های شدیدی می شود. آمه به وسیله قدرت های خود متوجه می شود که جان روباه سالخورده ای که به او آموزش می داد ، در خطر است. او سریعا به گرگ تبدیل شده و به جنگل می رود. هانا که نگران یوکی ست به دنبال او می رود تا هنگام بازگشت در مدرسه همراه او باشد اما در میان راه در اثر لغزندگی زمین سقوط کرده و بیهوش می شود. در عالم بیهوشی او مرد جوان گرگ نما را ملاقات می کند که به او می گوید یوکی و آمه راه زندگی خود را پیدا کرده اند و از او برای مراقبت و نگهداری از فرزندانشان تشکر می کند....
نمایش بیشتر