درباره کارتون آناستازیا
انیمیشن کارتونی "آناستازیا" در سبک موزیکال-ماجراجویی-فانتزی به کارگردانی دان بلوت و گری گلدمن ، محصول کشور آمریکا در سال 1997 میلادی منتشر شد. این انیمیشن بر اساس داستان ها و شایعات پیرامون فرار "دوشس بزرگ آناستازیا نیکولائونا رومانوف" کوچک ترین دختر تزار روسیه ، پس از کشته شدن خانواده اش توسط انقلابیون ، ساخته شده است. این انیمیشن توسط استودیو فیلم های خانگی کمپانی فاکس Fox Family Films ، استودیو انیمیشن سازی کمپانی فاکس Fox Animation Studios و دو کمپانی و استودیو دیگر تولید و توسط کمپانی فاکس قرن بیستم Twentieth Century Fox در کشورهای آمریکا ، بریتانیا و 5 کشور دیگر منتشر و اکران شد. این انیمیشن با استقبال مثبت بسیاری از منتقدان و مخاطبان رو به رو شد و آنها انیمیشن ، مضامین ، شخصیت ها و موسیقی متن فیلم را تحسین کردند. موفقیت و استقبال گسترده از این انیمیشن کارتونی نامزد جایزه اسکار ، منجر به تولید چند مجموعه اسباب بازی ، یک انیمیشن اسپین-آف ، چند کتاب داستان ، یک بازی کامپیوتری و یک نمایش موزیکال شد که از میان آنان می توان به انیمیشن اسپین-آف "بارتوک باشکوه Bartok the Magnificent" محصول سال 1999 و بازی کامپیوتری "آناستازیا: ماجراهای پوکا و بارتوک Anastasia: Adventures with Pooka and Bartok" محصول سال 1997 برای سیستم عامل ویندوز و مک ، اشاره کرد. در خلاصه داستان این انیمیشن فانتزی موزیکال آمده است ؛ در سال 1916 میلادی "نیکلای دوم" تزار روسیه به مناسبت سیصدمین سالگرد به قدرت رسیدن خاندان رومانوف ، جشنی باشکوه در کاخ کاترین در شهر سن پترزبورگ برگزار کرده است. "ملکه ماریا" مادر تزار روسیه در این جشن بزرگ به "پرنسس آناستازیا" دختر 8 ساله نیکلای دوم که کوچک ترین فرزند او محسوب می شود ، یک جعبه موسیقی و یک گردنبند بسیار زیبا هدیه می دهد که بر روی گردنبند جمله "با هم در پاریس" نوشته شده است. تمام حاضران در این جشن بزرگ و باشکوه مشغول شادی هستند که ناگهان "راسپوتین" جادوگر بدجنس و شرور وارد قصر شده و با کارهای خود مهمانان را وحشت زده می کند. این جادوگر خبیث مدت ها قبل در دربار تزار خدمت می کرد اما به دلیل خیانت به مکانی دوردست تبعید شد. راسپوتین در تبعید به فکر اجرای نقشه ای شیطانی افتاد و در ازای گرفتن یک گوی جادویی بلورین ، روح خود را به شیطان فروخت تا بتواند به کمک این گوی جادویی خانواده رومانوف را نابود کند. مردم خشمگین و انقلابیون کاخ کاترین را محاصره کرده و تمام افراد حاضر در کاخ را به قتل می رسانند و از میان خانواده رومانوف فقط ملکه ماریا و پرنسس آناستازیا موفق می شوند به کمک یک پسر 10 ساله از راه مخفی قصر فرار کرده و جان خود را نجات دهند. ملکه ماریا به همراه آناستازیا به طرف یک قطار در حال حرکت رفته و سعی می کنند سوار قطار شوند. ملکه ماریا موفق می شود سوار قطار شود ، اما در آخرین لحظه که قصد دارد آناستازیا را به بالا بکشد ، آناستازیا زمین خورده و دست او از دست مادربزرگش رها شده و در ایستگاه قطار تنها می ماند. آناستازیا که در اثر ضربه وارد شده به سرش حین زمین خوردن دچار فراموشی شده ، به یک پرورشگاه منتقل می شود و چون حافظه خود را از دست داده و هویت خود را فراموش کرده ، مسئولین پرورشگاه نام "آنیا" را برای او انتخاب می کنند. 10 از این ماجرا می گذرد و آنیا اکنون تبدیل به دختر جوان و زیبایی شده است که قصد دارد خانواده خود را پیدا کند ، اما تنها یادگار و سرنخی که از خانواده خود دارد گردنبندی ست که بر روی آن نوشته شده است: با هم در پاریس. آنیا که اکنون تنها همدمش یک سگ کوچولوی خیابانی به نام "پوکا"ست ، تصمیم می گیرد به پاریس رفته و در آنجا به دنبال خانواده خود باشد ، اما برای رفتن به کشور فرانسه پاسپورت ندارد و کسی به او پاسپورت نمی دهد. از طرفی ملکه ماریا که اکنون در فرانسه سکونت دارد ، عنوان می کند هر کس که بتواند آناستازیا را پیدا کرده و نوه اش را به او بازگرداند ، 10 میلیون روبل جایزه دریافت خواهد کرد. آنیا در پی پیدا کردن راهی برای سفر به پاریس با پیرزنی آشنا می شود و این پیرزن شخصی به نام "دیمیتری" را به آنیا معرفی می کند تا برای دریافت پاسپورت و سفر به پاریس به او کمک کند. دیمیتری در واقع فردی حقه باز و کلاهبردار است که به همراه همکار خود "ولادیمیر" قصد دارد دختری شبیه آناستازیا پیدا کرده و او را به جای آناستازیای واقعی به پاریس نزد ملکه ماریا ببرد تا بتواند جایزه را از آن خود کند. او پس از دیدن آنیا او را بهترین گزینه برای انجام این کار می داند و با تهیه یک پاسپورت جعلی برای آنیا همراه با او به طرف پاریس حرکت می کند. راسپوتین جادوگر شرور و خبیث از طریق گوی جادویی خود متوجه این موضوع می شود و با بیرون آوردن موجوداتی کوچک و شیطانی از گوی جادویی اش به آنها دستور می دهد تا آناستازیا را نابود کنند. آناستازیا پرنسس جوان و قهرمان داستان ما برای رسیدن به مادربزرگ خود راهی سخت و پرمخاطره را در پیش رو دارد و باید با موجودات جادویی راسپوتین مبارزه کرده و در برابر آنها پیروز شود و دیمیتری جوان حقه باز پس از آگاهی از این موضوع که آنیا همان آناستازیای واقعی ست تصمیم می گیرد به او کمک کند و تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا آناستازیا را به مادربزرگش برساند...
نمایش بیشتر