درباره کارتون بودی - فصل ۱ قسمت ۸
یک حشره کوچک، بودی ها را به خود مشغول می کند. دوستان رنگ نقاشی پیدا می یابند و یک کار دوست داشتنی انجام می دهند.
یک حشره کوچک، بودی ها را به خود مشغول می کند. دوستان رنگ نقاشی پیدا می یابند و یک کار دوست داشتنی انجام می دهند.
یک دانه غیر معمول برای بودی ها شگفت انگیز می شود. وقتی سینی در سوراخی سقوط می کند، احساس ترس می کند تا زمانی که راهی برای بازگشت به دوستانش پیدا کند.
کلتا نمی خواهد سنگ مرمر خود را با دیگران شریک شود؛ بنابراین تنها می ماند تا بازی کند، اما هنگامی که دور می شود، نیاز به کمک پیدا می کند. یک آینه، سینی را می ترساند تا نگاه دیگری به او کند.
برگهای افتاده از درخت خیلی سرگرم کننده هستند. بعدها بودی ها به تخمی که از لانه اش بیرون افتاده کمک کرده و یک دوست جدید زیبا پیدا می کنند.
بودی ها رمز و راز برخی از اجسام پراکنده عجیب را حل می کنند. یک مارپیچ بزرگ منجر به بروز یک مشکل می شود؛ اما یک راه حل فوق العاده دارد.
آن چیز عجیب و گل آلود که در اطراف می چرخد چیست؟ دوستان کنجکاو در این باره تحقیق می کنند. بعداً، یک سنگ رقص رنگارنگ، دوستان را به سمت غار شگفتی ها هدایت می کند.
پونا از اینکه می خواهد در استخر بپرد، عصبی است اما راهی برای انجام این سرگرمی پیدا می کند. بودی ها با همکاری هم به میوه می رسند و پاداش شیرینی دریافت می کنند.
ایسو ناراحت است که نمی تواند مانند دوستانش سوت بزند؛ اما می فهمد که راه های دیگری هم برای تولید صداهای شگفت آور وجود دارد. بودی ها حباب های احمقانه ای درست می کنند.
یک حشره کوچک، بودی ها را به خود مشغول می کند. دوستان رنگ نقاشی پیدا می یابند و یک کار دوست داشتنی انجام می دهند.