پادشاه جولیان که از اختلاف نظرهای زیر دستانش خسته شده، به جای خودش یک بدل ساختگی را به عنوان پادشاه معرفی میکند تا بتواند با خیال راحت تفریح و خوش گذرانی کند غافل از اینکه با این کارش باعث یک شورش بزرگ در حکومتش میشود.
پادشاه عمو جولین تاج و تخت خود را ترک می کند و تاج خود را به شاهزاده جولیان واگذار می کند و سلطنت پادشاه جولیان سیزدهم آغاز می شود...
پادشاه جولین می فهمد که 99٪ از لمورها او را دوست دارند.
کارل نابغه بدجنس برای نابودی پادشاه جولین به راه می افتد. وقتی که کلوور و موریس دستگیر می شوند، پادشاه جولین باید آنها را از شر بیماری جدید نجات دهد.
پادشاه جولیان که از اختلاف نظرهای زیر دستانش خسته شده، به جای خودش یک بدل ساختگی را به عنوان پادشاه معرفی میکند تا بتواند با خیال راحت تفریح و خوش گذرانی کند غافل از اینکه با این کارش باعث یک شورش بزرگ در حکومتش میشود.
عمو کینگ جولین، که در تلاش برای بازپس گیری تاج و تخت خود است ، ژولین را متقاعد می کند که به قلمرو فوزا برود. ژولین لباس مبدل فوزا را بر تن می کند می کند و موریس را مجبور می کند به او کمک کند.
شبدر باید به تعطیلات برود و در تعطیلات با ساگا موندنسر دیدار می کند ...
پادشاه جولین با تیمو، دانشمندی که از او خواسته تا همه چیز را در قلمرو اش به صورت اتوماتیک در بیاورد، همکاری می کند.
در حالی که پادشاه جولین به خاطر توهینی که به موریس کرده بود، مشغول دلجویی از او است، مورت به یک گروه سیاسی جدید می پیوندد ... گروهی که طرفدار سرنگونی پادشاه کنونی هستند.
پادشاه جولین مهمانی جشن تولد یکی از بچه لمورها (نوعی میمون) را خراب میکند و برای جمع کردن خرابکاری اش، داستانی مضحک را سرِ هم میکند.
پادشاه جولین یک کیسه پر از دانه های قهوه را پیدا میکند و طولی نمیکشد که کل حیوانات قلمرو اش عاشق قهوه میشوند.
