پدر از خواب بیدار می شود و متوجه می شود بلویی همه حرکاتش را کپی می کند. بلویی پرنده ای زخمی پیدا می کند. آن ها پرنده را پیش دامپزشک می برند و متوجه می شوند پرنده مرده است. زمانیکه به خانه باز می گردند تلاش می کنند تا با از دست دادن پرنده شان کنار بیایند.
همانطور که بلویی و بینگو، بر سر سنتور چوبی جادوییشان، با هم بحث و مجادله می کنند (سنتور چوبی این قدرت را دارد که پدرشان را منجمد کند)، پدر کنترل سنتور را به دست می گیرد و...
هنگامی که پرستار بینگو، نوع کمیابی از اشعه ایکس را به پدر می تاباند، دکتر بلویی به کمک او می آید. به نظر می رسد که او گربه ای در شکمش دارد که ... هنگامی که پدر پرتونگاری بسیار کنجکاو را از پرستار یکنوع بازی شبیه لوتو دریافت می کند ، دکتر بلوی برای کمک نیاز است. به نظر می رسد که او یک گربه در شکم خود دارد ، و بلائی راهی برای عمل فوری او باقی نمی گذارد.
بلویی، بینگو و مادرشان، اطراف خانه، با آخرین بادکنکشان بازی می کنند. همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه پدرشان هم به آنها ملحق می شود و...
بلویی و بینگو نمی خواهند اتاق بازیشان را مرتب کنند؛ بنابراین آنها پدرشان (بابا ربات) را مجبور می کنند که این کار را برای آنها انجام دهد. اما بلویی پایش را از گلیمش درازتر می کند و ...
بلویی، کوکو و اسنیکرز، در پارک مشغول بازی سایه ها هستند. اما کوکو مرتب از میانبر استفاده می کند و بلویی باید به او نشان دهد که پیروی از قواعد بازی و تغییر ندادن آنها، می تواند بازیشان را سرگرم کننده تر کند.
آخر هفته است و بلو و بینگو در حال بازی با پدرشان در باغ هستند. اما بینگو حشره ای را در حال راه رفتن روی برگ می بیند و از اینکه پدرش آنقدر مشغول بازی است که به او توجه نمی کند، ناراحت می شود.
ساعت ناهار است و هر باربیکیو نیاز به یک سالاد کنار بشقاب دارد؛ بنابراین بینگو آرام منتظر می نشیند تا هر رنگ فلفلی که پسرعمویش می خواهد را پیدا کند.
بلویی که نمی خواهد به رختخواب برود، سعی می کند تبدیل به یک خفاش شب شود تا بتواند تمام شب را بیدار بماند و خیلی زود، خود را در حال پرواز در آسمان شب می بیند.
وقتی بلویی فراموش می کند که اسباب بازی مورد علاقه اش را سر جایش بگذارد، پسر عموی مافین، آن را بر می دارد. بچه ها برای پرت کردن حواس او، بازی ترتیب می دهند که در آن، پدر و عمو در نقش اسب بازی می کنند.
بلویی و بینگو هتلی دایر می کنند؛ اما وقتی با هم به مشکل می خورند، پدرشان اهمیت سازش و توافق را به آنها می آموزد.
روزی در پارک، بلویی تلاش می کند تا دوچرخه سواری کند اما وقتی اراده دوستانش را برای انجام کارهایشان می بیند، سعی می کند دوباره امتحان کند.
نوبت بینگو است که عروسک کیندی را به خانه بیاورد و خاطرات آخر هفته را در دفترچه یادداشتش ثبت کند؛ و خانواده اش تلاش می کنند اوقات خوبی برایش فراهم کنند.
پس از اتفاقاتی، بلویی میفهمد که بینگو چقدر برایش ارزش دارد و تلاش می کند دوباره او را به دست آورد.
در حالی که بینگو و بلویی، پنج دقیقه جلوی رستوران برای سفارش غذا منتظر می مانند، صبرشان تمام شده و شروع به بازیگوشی می کنند...
در حالی که بچه ها مشغول بازی سرگرم کننده ای در حیاط خانه هستند، بلویی و جودو فرار می کنند و بینگو را تنها می گذارند. دل بینگو شکسته و بلویی باید او را دلداری دهد.
بینگو عاشق اسب سواری با پدرش است اما گاهی فراموش می کند که بینگو کوچکتر از خواهرش است. مادر به بینگو می آموزد که چگونه با خواهر بزرگترش خوش بگذرانند.
بلویی و دوستانش خود را در مدرسه مشغول بازی های مختلفی می کنند و معلمشان سعی می کند همه بچه ها، به جز پرتزل مرموز، را سرگرم کند.
در حالی که هانی در انتظار وقت تعیین شده با دکتر بینگو مانده است، بلوئی در پذیرش، از او می خواهد که صبور باشد تا نوبت به او برسد...
در حالی که بلویی و بینگو نمی توانند شکلات های دستگاه جادویی را بردارند، مادر و پدر، در خانه در تلاشند عین آن را در خانه درست کنند اما پدر تصمیم ندارد کاری کند که آن ها به آسانی پیروز شوند.
وقتی بلویی به بازار پنج دلاری می رود، حق انتخاب های زیادی دارد. اما این کار برای او و ایندی که سعی می کنند خرید خوبی داشته باشند، مشکل است.
بلویی، بینگو، مادر و پدر همه با عروسک دست سازی بازی می کنند و به سرزمینی فراتر از کوهستان آبی میروند، جایی که باید نرم ترین تخت جهان را پیدا کنند.
بلویی و پدرش در حالی که وسایل خود را برای رفتن به استخر جمع می کردند، به مادر می گویند که چقدر سخت گیری می کند، اما بعدا می فهمند که برای برای یک برنامه ریزی کوتاه مدت، باید کارهای زیادی انجام داد.
بازی فروشگاه بازی مورد علاقه بلویی و دوستانش است. فقط باید درمورد قوانین از بلویی سوال بپرسند و نقش هایشان را تعیین کنند.
در حالیکه پدر، بلویی و بینگو را با به واگن سواری در پارک می برد، بلویی نمی تواند برای رفتن به زمین بازی منتظر بماند؛ اما پدر مدام مشغول حرف زدن با دیگران می شود و...
بلویی مشغول به کار تاکسی رانی شده است. اولین مسافرش پدرش است که نقش یک تاجری را بازی می کند که می خواهد با عجله به فرودگاه برسد، اما احتمال دارد به پروازش نرسد.
در حالیکه مادر بلویی برای پیاده روی به ساحل می رود، بلویی می دود تا به او برسد. در طول مسیر او با افراد و چیزهای جالبی برخورد می کند که هم برای او هیجان انگیز است و هم اولین ماجراجویی تنهایی زندگی اش را تجربه می کند.
بلویی، بینگو و میسی بر روی بانوج، در نقش دزد های دریایی با هم بازی می کنند. اما باید شجاعت پیدا کنند و در برابر طوفان ها و حمله های نهنگ ها بایستند.
انیمیشن سریالی "بلویی" در سبک آموزشی-کمدی-خانوادگی به کارگردانی ریچارد جفری و جوی بروم ، محصول کشور استرالیا در سال 2018 منتشر شد. تاکنون چند مجموعه کتاب آموزشی و تصویری و اسباب بازی بر اساس این انیمیشن تولید و در کشورهای مختلف عرضه شده است. این انیمیشن توسط شبکه اِی بی سی ABC ، استودیو بی بی سی BBC Studios و استودیو لودو Ludo Studio تولید و توسط استودیوها و شبکه های دو کمپانی اول به صورت بین المللی منتشر و پخش شده است. انیمیشن بلویی تاکنون موفق به دریافت 5 جایزه معتبر از جمله ، جایزه بهترین مجموعه انیمیشن پیش دبستانی در سال 2020 از جوایز جشنواره بین المللی امی بخش کودک International Emmy® Kids Awards و جایزه بهترین برنامه کودک در سال 2019 از جشنواره جوایز آکادمی هنر سینما و تلویزیون استرالیا Australian Academy of Cinema and Television Arts (AACTA) Awards و همچنین نامزد دریافت 2 جایزه دیگر از 2 جشنواره بین المللی شده است. در خلاصه داستان این انیمیشن آموزشی خانوادگی آمده است ؛ "بلویی" یک سگ کوچولوی دوست داشتنی آبی رنگ و 6 ساله است ، که به همراه پدر و مادر خود "بندیت" و "چیلی" و خواهر کوچولوی 4 ساله اش "بینگو" در یک خانه زیبا در کمال آرامش و خوشبختی زندگی می کند. بندیت پدر بلویی یک باستان شناس است و چیلی مادرش به صورت نیمه وقت در قسمت امنیتی یک فرودگاه کار می کند. بلویی به همراه بینگو و دوستان خود به بازی های سرگرم کننده و جالبی می پردازد و در این بازی ها ، نکته های بسیار مهمی را می آموزد. "مافین" پسرعموی سه ساله بلویی ، "ساکس" خواهر یک ساله مافین ، "کلویی" یک سگ خالدار مهربان و بهترین دوست بلویی ، "لاکی" لابرادور پر انرژی و بازیگوش ، "هانی" کوچولوی خجالتی و بامزه و "پوپو" پودل صورتی و عاشق تفریح ، در بازی ها و ماجراجویی های بلویی او را همراهی می کنند. بندیت و چیلی در خانه با بچه ها بازی های سرگرم کننده انجام داده و درس های مهم زندگی را به آنها یاد می دهند. بلویی به همراه دوستان خود با ماجراهای جالب و بامزه ای مواجه شده و اتفاقات هیجان انگیز و آموزنده ای را تجربه می کند...
در حالیکه پدر و بچه ها از زمین بازی محله خود خسته شده اند، به چشمه ای در نزدیکی محله می روند. در این شرایط بلویی می تواند با زیبایی های دنیای طبیعی آشنا شود.
بلویی فکر می کند که پری ها در حیاط خانه شان زندگی می کنند.
بلویی و بینگو می خواهند با پدر بلویی بازی کنند. او در بازی، بلویی و بینگو را در کارخانه لوله سازی خود استخدام می کند. اما بعد از اینکه بلویی نقش رییس را می گیرد، به رییسی سخت گیر تبدیل می شود.
بینگو مریض است و در بیمارستان بستری شده است. بلویی و پدرش می خواهند در خانه ویدیویی بسازند تا خوشحالش کنند.
زمانیکه پدر می خواهد به سرکار برود، بلویی و بینگو تلاش می کنند تا او را با بازی کردن با ترامپولین مشغول نگه دارند.
پدر بلویی ادعا می کند که بهترین پدر دنیاست. اما زمانیکه بلویی می فهمد او می خواهد نقاشی قدیمی اش را دور بیاندازد، شک می کند که آیا او واقعا بهترین پدر دنیاست؟
در باغ وحش پشت حیاط خانه بلویی، حیوانات شگفت انگیزی مانند بابا گوریل بزرگ و آبی زندگی می کنند. اما وقتی او بینگو را بغل کرده و فرار می کند، مسئول باغ وحش باید تلاش کند تا گوریل را گیر بیاندازد.
مادر و پدر می خواهند برای ماجراجویی بیرون از خانه بروند. بچه ها کوله پشتی هایشان را به دوش می اندازند. همراه داشتن کوله پشتی تماشای خیابان ها و خریدن غذای خیابانی را آسان کرده ولی ناگهان متوجه می شوند پاسپورتشان را گم کرده اند.
بلویی با کلویی بازی می کند و نقش یک اسب را بازی می کند در حالیکه کلویی شاهزاده ای را در یک ماجراجویی خیالی برای پیدا کردن غذا در مزرعه دنبال می کند. آن ها نقش های خود را عوض می کنند و تلاش می کنند سلطنت خود را از دست یک ملکه بدجنس نجات دهند.
پدر از خواب بیدار می شود و متوجه می شود بلویی همه حرکاتش را کپی می کند. بلویی پرنده ای زخمی پیدا می کند. آن ها پرنده را پیش دامپزشک می برند و متوجه می شوند پرنده مرده است. زمانیکه به خانه باز می گردند تلاش می کنند تا با از دست دادن پرنده شان کنار بیایند.
مافین می خواهد به خانه بینگو و بلویی بیاید. آن ها می توانند شب دیر بخوابند و هر چقدر می خواهند بازی کنند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
داستان این انیمیشن هیجان انگیز، درباره ماجراهای یک سگ کوچولوی استرالیایی است که در هنگام بازی و تفریح در کنار خانواده و دوستانش، دست به ماجراجویی های جذابی می زند.
