درباره کارتون والیکازم - فصل ۱ قسمت ۱۱
لیبی لایت اسپرایت قبل از یک کنسرت بزرگ، صدایش را از دست می دهد؛ اما باب گابلین می داند چطور آن را برگرداند. آن ها باید به جنگل گابلین سفر کنند و سیب زمینی بزرگ آرزوها را پیدا کنند.
لیبی لایت اسپرایت قبل از یک کنسرت بزرگ، صدایش را از دست می دهد؛ اما باب گابلین می داند چطور آن را برگرداند. آن ها باید به جنگل گابلین سفر کنند و سیب زمینی بزرگ آرزوها را پیدا کنند.
والی قبول می کند مراقب حیوان خانگی شر و شیطان اورج داگ باشد و مطمئن شود که او چرت روزانه اش را می زند. اما وقتی باب گابلین به او گل های صورتی می خوراند، او شروع به رفتارهای عجیب و غریب می کند.
والی با استفاده از چوب جادویی اش کاری می کند نورویل، قلعه شخصی اش شود و آن را پر از چیزهایی می کند که اژدهایان دوست دارند. اما وقتی باب گابلین کنترل قلعه را به دست می گیرد و خودش را پادشاه اعلام می کند، دردسرها شروع می شود.
والی با استفاده از یک ورد جادویی به یک سنگ جان می بخشد. نام این سنگ راکل است و او جای گنج بزرگ مدفونی را بلد است. او والی و نورویل را به جستجوی گنج می برد، اما باب گابلین می خواهد گنج را از آن خود کند.
نورویل در گل و لای می افتد و باید حمام کند، اما اژدهایان که حمام نمی کنند. والی حمام را تبدیل به یک مهمانی می کند تا دوست گل آلودش را تمیز کند.
والی باید مواد اولیه عجیب و غریب برای ساخت معجونی جادویی را پیدا کند تا جلوی سکسکه وخیم اژدهایی نورویل را بگیرد.
وقتی باران، پیک نیک جینا را خراب می کند، والی و دوستانش سعی می کنند مخفیانه برای او داخل خانه بزرگش یک پیک نیک ترتیب دهند و او را غافلگیر کنند.
وقتی گلایدر والی در باتلاق استن فرود می آید، هیولای بداخلاق باتلاق او را دعوت به یک چالش می کند: اگر والی او را بخنداند، او گلایدر را پس می دهد. خنداندن استن اصلا کار راحتی نیست؛ چون او تا به حال نخندیده است.
یک ورد جادویی، جنگل را در طول روز تاریک می کند؛ اما والی و دوستانش باید خطر کنند و وارد آن شوند تا اسباب بازی نورویل را پیدا کنند.
وقتی یک ورد جادویی باعث می شود عروسک جدید جینا جاینت فرار کند، والی و جینا باید به یک ماجراجویی بروند تا آن را برگردانند.
وقتی یک ورد جادویی باعث می شود خانه والی حرکت کند، باب گابلین ادای راهزن ها را در می آورد و مثل اسب سوار خانه می شود. تعقیب و گریز شروع می شود و والی سعی می کند خانه اش را پس بگیرد.
لیبی لایت اسپرایت قبل از یک کنسرت بزرگ، صدایش را از دست می دهد؛ اما باب گابلین می داند چطور آن را برگرداند. آن ها باید به جنگل گابلین سفر کنند و سیب زمینی بزرگ آرزوها را پیدا کنند.
تولد اورج داگ است اما او تا به حال کیک تولد نداشته؛ چون هر بار هیولای کیک آن را می دزدد. والی و دوستانش باید برای اورج داگ کیک بگیرند و آن را از دسترس هیولای احمق کیک دوست دور نگه دارند.
والی هنگام بازی ابرقهرمانان، از وردی استفاده می کند که یک تبهکار را در برابرش ظاهر می کند. ویکتور تبهکار کلی دردسر درست می کند. حالا غول شگفت انگیز و اژدهای قدرتمند باید مشکلات به وجود آمده را حل کنند.
والی و نورویل یک بچه اژدهای گمشده را پیدا می کنند و به او کمک می کنند که خانه اش را پیدا کند. اما این کار آن قدرها هم آسان نیست، آن هم با بچه ای که فکر می کند هر کسی می تواند مادرش باشد.
والی و جینا جاینت یک سنگ جادویی پیدا می کنند. هر دو نفر که آن را هم زمان با هم لمس کنند، اندازه شان با هم عوض می شود. خیلی خوش می گذرد تا اینکه باب گابلین از آن استفاده می کند تا تبدیل به غول شود و دردسرهای بزرگی ایجاد می کند.
والی و نورویل باید قبل از آنکه خواهرزاده استن بدعنق به دیدنش بیاید، به او یاد بدهند چطور بازی کند.
وقتی گلی جادویی والی و نورویل را کوچک می کند، آن ها با دوست بسیار کوچکی به نام وندی ویتل آشنا می شوند که آن ها را به یک ماجراجویی برای بزرگ شدن می برد.
وقتی تعداد زیادی از مشتریان گرسنه به رستوران بازی والی می آیند، والی و دوستانش آن را تبدیل به یک رستوران واقعی می کنند و سعی می کنند رضایت مشتریان را جلب کنند.
اوگر داگ میزبان یک مسابقه برای اژدهایان محله است و نورویل می خواهد هر طور شده برنده شود. اما وقتی باب گابلین در پوشش یک اژدها وارد مسابقه می شود، رقابت شدت می گیرد.
والی و دوستانش که برای جمع آوری شکلات در شب هالووین بیرون رفته اند، بهترین شکلات دنیا را کشف می کنند. اما برای به دست آوردن آن باید از سه چالشی که همسایه شان جادوگر جف طراحی کرده با موفقیت عبور کنند.
باب گابلین به مخزن آرزوهای جادویی جینگل ترول دست پیدا می کند.
عموی والی به دیدن آن ها می آید و حباب هایی جادویی دارد که روی هرچیزی که می ترکند آن را دوبرابر می کنند. وقتی باب گابلین خودش را چند برابر می کند، والی باید جلوی تسلط او بر شهر را بگیرد.
وقتی باب گابلین بدون اجازه هتی او را سوار جاروی جادویی می کند، هتی او را تبدیل به خرگوش می کند و با جارو فرار می کند. والی باید به باب گابلین کمک کند که هتی را پیدا کند و پیش از غروب او را به شکل قبلی اش برگرداند، وگرنه برای همیشه خرگوش باقی می ماند!
والی و اوگر داگ یک باشگاه راه اندازی می کنند و می خواهند چیکن فنت نایاب را پیدا کنند. اما وقتی باب گابلین با هتی جادوگر یک باشگاه باز می کند، دردسر ها شروع می شود.
روز مادر است و والی می خواهد به مادرش گل محبوب او را هدیه بدهد، اما این گل نمی شکفد! والی از لیبی لایت اسپرایت کمک می خواهد و او والی را به برکه افسانه ای رویش گل ها می فرستد.