درباره کارتون بدترین جادوگر - فصل ۴ قسمت ۴
انید با مهارت های ورزشی اش خانم همپنتل را تحت تأثیر قرار می دهد هرچند که یک رقایت بزرگ نیز با میلدرد دارد.
انید با مهارت های ورزشی اش خانم همپنتل را تحت تأثیر قرار می دهد هرچند که یک رقایت بزرگ نیز با میلدرد دارد.
زمانی که آزمایش یک معجون خاص، ظاهر میلدرد را تغییر می دهد؛ او باید سه چالش سخت و غیرممکن را قبل از غروب آفتاب پشت سر بگذارد تا بتواند به ظاهر خودش برگردد.
تلاش انید برای کمک به میلدرد برای بردن در اولین چالش «بهترین دختر ارشد آموزشگاه» نتیجه عکس می دهد و افتضاحی بزرگ به بار می آورد.
زمانی که جادوی ایندیگو تمام می شود و او شروع به بازگشت به سن واقعی اش می کند، خانم هاردبروم ناچارا دست به اقدامی جدی برای کمک به او می زند.
انید با مهارت های ورزشی اش خانم همپنتل را تحت تأثیر قرار می دهد هرچند که یک رقایت بزرگ نیز با میلدرد دارد.
پس از آن که اتل، یک درخت جادویی را نابود می کند و مجبور است با عواقبش رو به رو شود، دوستانش به کمک او می آیند.
ماد پس از استفاده از یک طلسم جادویی آرایشی، می فهمد که ظاهر انسان همه چیز نیست!
«میلدرد» می فهمد که یکی از دوستان جدیدش کسی نیست که ظاهرا به نظر می رسد و با کارهایش آنها را به خطر می اندازد.
علیرغم همه کارشکنی ها و خرابکاری های خانوم «همپنتل»، «انید» برنده بازی هاست و او «کَکل» را به امید آینده ورزشی جدید ترک می کند.
میلدرد و اتل باید برای برنده شدن در مرحله بعدی مسابقات، فرد مرموزی در آکادمی ککل خرابکاری به بار می آورد را شناسایی کنند.
اتفاقات عجیبی در گوشه و کنار مدرسه رخ می دهند اما کسی نمی داند که مقصر کیست! نشان بعدی به دختری می رسد که بتواند مقصر را پیدا کند.
میلدرد و ایزی، مأیوسانه به دنبال یک «سنگ جادویی» هستند تا با کمک آن، جادوی از کار افتاده میلدرد را دوباره احیا کنند.
اتل و میلدرد در دور آخر مسابقات دختر برتر، طلسم های تازه طراحی شده شان را به کار می برند. طلسم میلدرد ظاهرا اشتباه عمل می کند. میلدرد به مدرسه دیگری به نام ورموود فرستاده می شود که در آنجا با کامیلا کلاو دوست می شود و توسط زندانبان بی رحمی مورد تهدید قرار می گیرد.
آدا، عنوان دختر برتر را به ایتل داده و در جلسه مدرسه، همه افراد از جمله جولی را با نقشه محو شدن فریب می دهد. آگاتا آقای دیزی را حبس می کند و نقشه خانم هاردبروم را نقش بر آب می کند. میلدرد و مود به دنبال کلمه جادویی معکوسی می گردند که روند محو شدن را برعکس کند و از این راه آقای دیزی را که حبس شده بود، پیدا کنند.