پسری هفت ساله به مدت بیست و دو سال به خواب می رود. او پس از بیدار شدن متوجه می شود که بهترین دوستانش به افرادی بالغ و جدی تبدیل شده اند. او با انرژی مثبت و صراحت لهجه اش باعث می شود دوستان دوران کودکی اش بخواهند همانند او آزاد زندگی کنند.
در جزیره «تفریح بدون دلیل»، رقابت ارزشی ندارد؛ اما کارلو برای برنده شدن مسابقات قهرمانی قایم باشک هر کاری می کند.
پادشاه بلاوس که از حرکات بامزه و احمقانه کارلو احساس خطر می کند، برای جشن گرفتن خودش رژه ای برگزار می کند. در جایی دیگر، برتو در ترافیک گیر می کند.
وقتی کارلو، برتو و تاتیانا در جنگل نیمه افسون شده گم می شوند، باید با اهالی عجیب آنجا سروکله بزنند و راهی به سوی منطقه امن پیدا کنند.
یک تعقیب و گریز پرهیجان با اتومبیل با فرود تصادفی بچه ها روی صحنه یک ایستگاه رادیویی مخفی، تبدیل به کل کل موسیقایی می شود.
کارلو و برتو برای انجام ماموریت نجات دل به دریا می زنند. مقصد نهایی آن ها پرتگاه است.
کارلو باید استرس زیادی را تحمل کند تا بتواند وارد یک مرکز مراقبت های پوستی شود و دوستانش را نجات دهد. یک اتفاق شگفت انگیز نیز در یک جلسه گروه درمانی می افتد.
زمانیکه اعضای گروه به چالش موج سواری دعوت می شوند، پادشاه بلاوس از کشتی پایین می آید تا کارلو و دوستانش را منصرف کند.
کارلو و اعضای گروه تصمیم می گیرند تا با همه با سخاوتمندی رفتار کنند تا اینکه مهربانیشان به دیوانگی کشانده می شود. اعضای جدیدی نیز به گروه می پیوندند.
درحالیکه جشنواره ویژه پادشاه کلاوس به سرعت نزدیک می شود، او دست به کاری می زند تا رضایت مردم را با تبدیل شدن به بهترین دوست کارلو دوباره کسب کند.
یک رقابت، آینده «سرزمین تصمیم ها» را تعیین خواهد کرد. زمانیکه کارلو و پادشاه بلاوس به زمین می روند هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد.
پادشاه بلاوس و خانم بروگل ازدواج می کنند. کارلو با دوستانی قدیمی دیدار می کند و آن ها با هم علیه مه شرور مبارزه می کنند.
کارلو و دوستانش به کاوش یک باشگاه می روند تا به حقیقت درباره قلب کوهستان سولانژ پی ببرند و از آن دربرابر مه شرور محافظت کنند.
زمانیکه پرتگاه دستانش را باز می کند و همه دنیا را در معرض خطر قرار می دهد، واقعیت نامرتب به نظر می رسد. آیا کارلو برای هر آنچه دوست دارد و به یاد می آورد خواهد جنگید؟
