
درباره کارتون مون گرل مارول و دایناسور اهریمنی
وقتی دختر نابغه سیزده ساله ای به نام لونلا اتفاقی دایناسور شیطانی ده تُنی را با یک گرداب زمانی به زمان حال در نیویورک می آورد، آن ها باید با همکاری هم محله ای در منهتن را از خطر حفظ کنند.
وقتی دختر نابغه سیزده ساله ای به نام لونلا اتفاقی دایناسور شیطانی ده تُنی را با یک گرداب زمانی به زمان حال در نیویورک می آورد، آن ها باید با همکاری هم محله ای در منهتن را از خطر حفظ کنند.
وقتی دختر نابغه سیزده ساله ای به نام لونلا اتفاقی دایناسور شیطانی ده تُنی را با یک گرداب زمانی به زمان حال در نیویورک می آورد، آن ها باید با همکاری هم محله ای در منهتن را از خطر حفظ کنند.
وقتی لونلا یک کامنت توهین آمیز در صفحه اجتماعی مون گرل خود می بیند، آن قدر درگیر آن می شود که بر همه ابعاد زندگی اش تاثیر می گذارد.
وقتی لونلا یک شب پیست را اداره می کند، به نقشه پولدار شدن یک شبه کسی تن می دهد و این نقشه، اعتبار مون گرل و کسب و کار خانواده اش را به خطر می اندازد.
وقتی لونلا بازی شطرنج را به یک ابرکامپیوتر می بازد، همه فکر و ذکرش برنده شدن می شود و کامپیوتر هم همه ابزارهای مدرسه را طوری برنامه ریزی می کند که به او حمله کنند.
لونلا یک ماده شیمیایی اختراع می کند که موهایش را تغییر می دهد و موهایش اتفاقی تبدیل به یک تبهکار انتقام جو می شود که قصد نابودی او را دارد.
لونلا در حال تلاش برای برنده شدن در یک مسابقه علمی است.
در یک مهمانی، لونلا سعی دارد با ساخت یک ابزار ذهن خوانی، به خجالت خود غلبه کند اما اتفاقی مغزش را با دایناسور اهریمنی جابجا می کند.
وقتی اهریمن به ارتباط لونلا با همستر کلاس حسادت می کند و اتفاقی آن را آزاد می کند، باید کل نیویورک را بگردد تا او را به خانه برگرداند.
لونلا ابزاری درست می کند که با آن می تواند فرآیند انجام کارهای خسته کننده خانه را تندتر کند؛ اما درگیر عوارض جانبی ابزارش می شود.
وقتی به نظر می رسد لونلا آسیب دیده و نمی تواند از تختش بیرون بیاید، «کسی» به جای او مون گرل می شود.
مون گرل چهره اصلی یک برنامه ابتکاری جدید برای احیای بخش شرقی می شود؛ اما محله اش کم کم دچار تغییرات بدتر می شود.
شیطان که از اندازه خود خجالت می کشد، لونلا را قانع می کند معجونی بسازد که او را موقتاً کوچک کند.
لونلا باید برای نجات دادن میمی با ترس دوران کودکی خود یعنی شهربازی کُنی آیلند روبرو شود
وقتی لونلا سعی می کند نقشه یک تبهکار قدرتمند را برای استفاده از دروازه اش خنثی کند، تاریخچه مون گرل اصلی را کشف می کند.
مون گرل با بزرگ ترین چالش خود تاکنون روبرو می شود و همه چیز را به خطر می اندازد.