درباره کارتون کلمات بزرگ، داستان های کوچک - فصل ۱ قسمت ۴۹
پاپی قبول نمی کند که قبل از فیلم دیدن بسیار خسته است.
پاپی قبول نمی کند که قبل از فیلم دیدن بسیار خسته است.
درحالیکه اعضای خانواده سالی برای آمدن ملکه آماده می شوند، او مدام کارهایش را عقب می اندازد.
کریس و کرت در حال تماشای بارتولومیو در پارک هستند و خاله دلایلا مشغول تمرین یک نمایشنامه است. کریس می بیند ضبط صوتش گم شده و سرش کلاه رفته است.
کریس و کرت سعی دارند کیکی به خوشمزگی کیک های مادربزرگ درست کنند.
کرت با پخش کردن تکه های پازل در هوا دردسر درست می کند.
کریس می خواهد برای سالگرد ازدواج پدرومادرش تصویر آن ها را نقاشی کند و آن ها یک ساعت دیگر می رسند؛ اما او زیادی در کارش وسواس به خرج می دهد.
اولیندر و خانواده اش سعی دارند کاری کنند ماسیمو اسم آن ها را بگوید اما چیزهایی که او می گوید معنی ندارد.
وقتی اولیندر، سالی و اعضای خانواده در حیاط پشتی یک هزارتو پیدا می کنند، گیج و سردرگم می شوند.
سالی با کلی ذوق، هیولاهای فضایی آخرین نسخه کتاب کمیکش را سفارش داده و فکر می کند آن ها حیوانات خانگی واقعی هستند؛ اما اولیندر موافق نیست.
ماسیمو خواب شبانه خوبی نداشته و علاقه مندر به موسیقی باعث دردسر می شود.
کریس و کرت به ماجراجویی می روند تا بفهمند چرا در جعبه معمای آن ها سیب زمینی است.
پاپی هنگام اجرای تئاتر خاله دلایلا آروغ می زند و چاز برایش توضیح می دهد که کار درستی نیست.
پاپی و چاز می خواهند برای جشن گیاهخواران یک پیتزای غول پیکر درست کنند.
چاز و پاپی از دیدن یک باران شهاب سنگ فوق العاده حیرت زده می شوند.
دیوی و خانواده اش قرار است به کنار ساحل بروند. ابیگیل دوست ندارد برود اما با اکراه قبول می کند. با این حال، موقع آماده شدن وقت تلف می کند.
خاله دلایلا در نمایشگاه هنر مدام این دست و آن دست می کند و این باعث ناراحتی پاپی می شود.
دیوی و ابیگیل به سروصدای طوطی های عروس هلندی گوش می دهند.
پاپی در اقیانوس موجودی را می بیند؛ اما وقتی توصیفش می کند همه فکر می کنند او اغراق می کند.
دیوی می خواهد با چوب های بستنی یک برج ایفل بسازد؛ اما باید پشتکار داشته باشد.
دیوی، اَل را به یک مسابقه توپ بازی دعوت می کند اما بیش از حد شجاعت به خرج می دهد.
دیوی سعی دارد از یک پروانه عکس بگیرد؛ اما موش خرماها مدام قاب تصویر او را خراب می کنند.
کرت سعی دارد مجسمه جروم دو چاکلت را پس از شکستن آن تعمیر کند.
قبل از آنکه کریس و کرت پرتاب موشک ملکه به هوا را ببینند، کرت پرسش هایی در ذهنش شکل می گیرد.
وقت کاپیتان بدعنق کرت را پس از آنکه در حیاطش می افتد رها نمی کند، در شهر شایعه می شود که او یک آدم کج خلق است.
وقتی اولیندر موقع هنرنمایی آسیب می بیند، آن قدر غرغر می کند که سالی عاصی می شود.
در یک جشنواره پانتومیم، کرت الم شنگه به پا می کند.
لباس ماسیمو آن قدر درخشان است که اولیندر می خواهد یکی مثل آن برای خودش پیدا کند.
هنگام اجرای خاله دلایلا، اولیندر از ماسیمو کوچولو مراقبت می کند.
تولد ماسیمو است و اولیندر آن قدر هیجان زده است که می خواهد همه را به جشن تولد دعوت کند!
سالی با موش خرماها مسابقه می دهد اما چندان به انصاف خودش در مسابقه اعتماد ندارد.
کریس و کرت ماموریت دارند بفهمند چه بلایی بر سر ذرت آمده و این معما آن ها را گیج کرده است.
وقتی پاپی و چاز هر دو گربه استرانگ وومن را می بینند، حیرت زده می شوند.
پاپی سعی دارد که مجموعه اسباب بازی را تکمیل کند و فکر می کند طوفان بزرگی در راه است.
وقتی پاپی بازی می کند، خیلی دعوایی می شود و همه سعی دارند از روبرو شدن با او اجتناب کنند.
پاپی خیلی دلش هواپیمای اسباب بازی دیوی را می خواهد.
پاپی و چاز سعی دارند قطره چسبناکشان را حرکت دهند اما انگار این قطره خراب نشدنی است.
با آمدن برف، دیوی و ابیگیل بیرون می روند تا برف بازی کنند و دیوی خیلی ذوق زده است.
وقتی یادداشت هایی در سرتاسر شهر پیدا می شود، کرت به مادر کریس مشکوک می شود.
جودی حوصله اش سر رفته و دیوی و ابیگیل می خواهند یک اتاق بازی برای او درست کنند.
پاپی و چاز سعی دارند منشأ صدای موسیقی را پیدا کنند.
دیوی ماشینی می سازد که مقدار غلات صبحانه موردنیازش را تامین کند؛ اما به دردسر می افتد.
کریس در انبوهی از برگ ها یک برگ به خصوص پیدا می کند اما کرت آن را گم می کند و سعی دارد دوباره آن را پیدا کند.
پاپی و چاز برای برگرداندن کارت کتابخانه استرانگ وومن به بتی به یک ماجراجویی بزرگ می روند.
وقتی دیوی آثار هنری خاله دلایلا و جروم دو چاکلت را می بیند، نمی تواند ادای آدم های عجیب و غریب را دربیاورد.
کریس و کرت برای تولد پدربزرگ رکس آماده می شوند؛ درحالیکه کریسی و کریستی مشغول درست کردن کت او هستند.
کریس و کرت سعی دارند میانجی گری کنند اما همه خیلی زیاد حرف می زنند.
وقتی کریس تمرین نمایش جدید خاله دلایلا را می بیند، احساس نگرانی می کند.
دیوی می خواهد یک رکورد جهانی ثبت کند؛ اما از این شاهکار بزرگ در حیرت است.
وقتی کسی در روز دوستی به چاز هدیه ای نمی دهد، پاپی سعی می کند تا جایی که می تواند با او همدردی کند.
پاپی قبول نمی کند که قبل از فیلم دیدن بسیار خسته است.
ابیگیل از تماشای یک برنامه تلویزیونی زیادی کیف می کند!
پاپی دلش می خواهد به موفقیتی دست پیدا کند به همین خاطر کلی جعبه پیتزا تا می کند.
مدتی است که ابیگیل حمام نرفته اما تمایلی به حمام رفتن ندارد!
چاز به پاپی یاد می دهد چه طور با همکاری کردن، تمیزکاری را سرگرم کننده کند.
وقتی کریس و کرت یک سنگ پیدا می کنند، شانس به آن ها رو می کند.
وقتی یک بدبیاری باعث می شود ظاهر کریس خنده دار شود، او غمگین می شود.
دیوی و ابیگیل با هم بحث می کنند و بحثشان غیرقابل تحمل می شود.
سالی به اردوی خانوادگی نمی رود تا کمتر فعالیت کند؛ اما از آن چیزی که فکرش را می کرد بیشتر کار می کند.
کریس و کرت نمی توانند بفهمند چرا دوقلوها بدعنق شده اند.
کریس از پری اسمایلز الهام می گیرد تا روی مهارت اسکیت خود کار کند.
وقتی دیوی و ابیگیل به هم می چسبند، جدایی ناپذیر می شوند.
پاپی می خواهد بفهمد میوه منگوستین چه مزه ای دارد؛ اما مزه اش غیرقابل توصیف است!
پاپی لطیفه ای تعریف می کند که سالی مندر را به خنده می اندازد؛ اما حسادت اولیندر را بر می انگیزد.
پاپی و چاز می خواهند برای یک پارک اسم انتخاب کنند.
کریس و کرت پنکیک می خورند و وقتی کرت می خواهد بیشتر بخورد، اَل به بیرون فرار می کند.
ابیگیل نسبت به اشیائی که مدت هاست فراموش شده اند، احساساتی می شود.